سیاه از کوچه های تنگ و تاریک غم آمده است، حرف زدن بلد نیست اما از شعرهای مولوی ، سعدی، و حافظ می خواند . حرکاتش ارادی نیست ؛گاه می لنگد و گاه روی دست و پا راه می رود ، وقتی هم گریه می کند گریه اش طبیعی نیست ،حزن آور است. چراکه؛برای او هر پدیده ی ناچیزی خنده آور است.
سیاه از کوچه های تنگ و تاریک غم آمده است، حرف زدن بلد نیست اما از شعرهای
مولوی ، سعدی، و حافظ می خواند . حرکاتش ارادی نیست ؛گاه می لنگد و گاه
روی دست و پا راه می رود ، وقتی هم گریه می کند گریه اش طبیعی نیست ،حزن
آور است. چراکه؛برای او هر پدیده ی ناچیزی خنده آور است.
سیاه همه جا حضور دارد . رکن اصلی تئاتر روحضی است . از اول تا آخر کار ،
همه گره ها را باز می کند و یا همه آن ها را او گره می زند و گرچه این کار
را با لودگی انجام می دهد ،اما کاملا هوشیاری و عاقبت اندیش است زیرا اگر
از این توانائی ها برخوردار نباشد، نمی تواند خواسته های خود را عملی کند.
در نمایش سیاه بازی آدم های بد ذات شکست می خورند همه شادی ها دوباره بر می گردد و آخر سر هم سیاه تنها می ماند.
در حقیقت تئاتر اصیل ایران با سیاه بازی متولد شده است . بله تئاتر روحوضی
اصیل ترین تئاتر ایران است . تئاتر روحوضی یا نمایشنامه های روحوضی این
چنین با واقعیت هایی که در خود دارد در حفظ خویش کوشیده است گرچه سیاه
بارها با موتور گازی ،به تماشاخانه یا محل بازی رفت و آمد می کند ولی سیمای
حقیقی عشق، دروغ ، ناموس پرستی و ... را هنوز در اجراهای خود دارد.