آنها در تالار مدرسه زرتشتیان بازی کردند و عاقبت همهشان به تلخترین سرنوشتهای ممکن دچار شده و اجساد تکه تکهشدهشان بر جویها و نهرهای اطراف، خبر از شومترین پاسخهای...
آشنایی ایرانیان با هنر تئاتر - و نه نمایش - به سده 19میلادی، بازمیگردد. زیرا شاخههای گوناگون نمایش در ایران و حضور زنان در آن، مربوط به زمانهای بسیار طولانی است.
طبق گزارشهای تاریخی اولین زن نمایشگر ایرانی که نام او به جا مانده از زمان ساسانیان است که آزاده رومی نام داشته و خنیاگر بهرام گور بوده است. او نقّالی موسیقایی انجام میداده و به دلیل سرزنش بهرام گور برای کشتن بیرحمانه جانوران، در شکار به دست او کشته شد. پس از او "گُردیه" را میتوان از ماهرترین زنان بازیگر زمان ساسانیان دانست، چون بعدها در برابر خسرو پرویز بازی زیبایی را با یک بچه گربه و آراستن او انجام میدهد. در اوائل اسلام نیز نضربن حارث از نقّالان ایرانی در عربستان بوده که بهگفته استاد باستانی پاریزی از سمیّه خداینامهخوان (که مادر یا زنپدرش بوده) نقّالی و خداینامهخوانی را آموخته است. اما بیگمان بزرگترین و مهمترین زن نمایشگر، نقّال و خداینامهخوان پس از اسلام همسر فردوسی بوده است که خداینامهها را به زبان پهلوی ساسانی برای فردوسی میخواند.
در ایران پس از اسلام نیز خنیاگران متعدّد و معروفی بودهاند. زنان سخنوری که بدون ساز و گاهی با آواز نقّالی مذهبی انجام میدادهاند، زنان خنیاگری که با ساز و گاهی با آواز نقّالی عرفانی انجام میدادهاند. اما در این مدت هرگز تئاتر به معنی امروزی آن به ایران وارد نشد و هیچ زنی به این عرصه پا نگذاشت.
نخستین تماشاخانه ایران در جمادی الثانی1303ه.ق[1263ه.ش] افتتاح شد، اما هنر تئاتر در ایران، هنری کاملا مردانه بود، زیرا نه تنها زنان نمیتوانستند در صحنه تئاتر ظاهر شوند و مردان ایفاگر نقشهای آنان بودند، بلکه حتی اجازه حضور در تماشاخانه و مشاهده تئاتر را نیز نداشتند. با این حال، در دوره اول مجلس شورای ملی، تنی چند از زنان روشنفکر علاقهمندی خود را به هنر تئاتر به عنوان یک عمل اجتماعی هدفمند آشکار کردند.
مثلا "تاج ماه آفاق الدوله"، نمایشنامه "نادرشاه" نوشته نریمان نریمانف را از ترکی به فارسی ترجمه کرد و در سال 1285ه.ش/1907م، با عنوان "نامه نادری"در تهران به چاپ رساند. اما حضور زنان در عرصه تئاتر چه به عنوان بازیگر و چه حتی تماشاگر ممنوع باقی ماند تا سال 1295 هجری شمسی که سیدعلی نصر از وزارت معارف مجوز احداث کمدی ایران را گرفت و در گراند هتل نمایش کمدی را به صحنه برد. در این مکان به مدت 10 سال بازیگران زن ارمنی، ترک و یهودی بازی میکردند و این حرکت اگرچه که به خودی خود حرکت بزرگ و ثمر بخشی در تاریخچه حضور زنان در تئاتر است اما به هرحال تنها زنان غیر مسلمان و غیر ایرانی در آن حضور داشتند و هرگز هیج زن ایرانیای در این نمایشها پا به صحنه نگذاشت و تابوی حضور زنان ایرانی درتئاتر تا مدتها بعد شکسته نشد.
اما در دوره انقلاب مشروطه و به ویژه پس از فتح تهران، آزادیخواهان به تاثیر اجتماعی تئاتر پی بردند و از هنر تئاتر به عنوان بهترین وسیله تربیت توده و آشنا کردن آنها به عیوب قدیم و محاسن جدید استفاده کردند. از جمله مباحثی که مورد توجه گروههای نمایشی قرار داشت، شرایط زن در خانواده و منزلت اجتماعی او بود. گروههای نمایشی تلاش میکردند تا از طریق هنر تئاتر، تماشاگران که همگی مرد بودند را به تامل و تفکر در رفتارشان نسبت به زنان و دختران وادار کنند و در احقاق حقوق زنان آنان را یاری نمایند، تا آنجا که زن ایرانی برای نخستین بار توانست در صحنه تئاتر حضور یابد و در نمایشنامه "طبیب اجباری" نوشته مولیر به همراه بازیگران مرد در برابر 250 نفر تماشاچی که همگی مرد بودند، بازی کند. این نمایشنامه که درباره حقوق زنان بود، توسط گروه نمایشی ارمنیان و در مدرسه ارمنیان تهران اجرا شد.
در سال 1314 "کانون بانوان" تشکیل شد. این کانون در فعالیتهای خود تعدادی نمایشنامه هم روی صحنه آورد که همه آنان در جهت پیشرفت و تمدنخواهی زنان بود. در نیمه دوم سال1302شمسی "مجمع فرهنگی و هنری پیک سعادت نسوان" به همت "ساری امانی" در رشت تاسیس شد و اولین نمایشنامه خود را در 25اسفند 1302با نام "عروسی دختر فروشی" در پنج پرده در تماشاخانه "اولوش بیک" به اجرا گذاشت. این نمایش وضع نامطلوب زنان و دختران ایران را در خطه شمال مورد انتقاد قرار داده بود. اکثر نقشهای این نمایشنامه را زنان اجرا کرده بودند. متن نمایشنامه دقیقا گزارشی از زندگی زنان آن دوران است و مانند اکثر نمایشنامههایی که توسط این مجمع به مورد تماشا گذاشته میشد، به محرومیت و نقض حقوق زنان تاکید زیادی شده بود. اما مهم این جاست که متن این نمایشنامههای زنانه- که توسط زنان نوشته میشد –تنها حق حضور در جمعیتهای زنان را داشته و تنها برای زنان به شکلی خصوصی اجرا میشد. چرا که به دلیل شرایط اجتماعی و مذهبی آن دوران، مردان دخالت آشکاری در این فعالیتها نداشتند و این زنان هنردوست و روشنفکر را با بدترین القاب مورد توهین و تحقیر و حتی ضرب و شتم قرار میدادند. اما زنان در برابر تمامی این ناملایمات تسلیم نشده و در این راه، قدمهای بزرگی برداشتند. زنان هنرمند، خود نمایشنامه مینوشتند تا در این نمایشنامهها به طرح مسائل زنان بپردازند و این نمایشها را برای زنان و دختران اجرا میکردند. اما متاسفانه جامعه مرد سالار و متعصب آن زمان، محفلی برای حضور ماندگار در تاریخ را به آنان نداده و سبب شدند تا حافظه تاریخی ایران، نامی از این نمایشنامهنویسان و کارگردانان صبور و پر قدرت ایران در ذهنها باقی نگذارد.
این حرکت ادامه داشت تا سال 1305هجری شمسی، که "علینقی وزیری" هنرستان موسیقی را تاسیس کرد. در این هنرستان، تئاتر و تابلوهایی همراه با موسیقی نمایش داده میشد. همین کار برای "اسماعیل مهرتاش" انگیزهای شد که با همکاری وزیری برای ساختن اپرا، تجربههایی بکنند. چون وزیری محل نمایش را در مدرسه موسیقی قرار داده بود، رفته رفته زنها پایشان به آن جا باز شد و همینها بودند که بعدها "جمعیت بیداری نسوان" را تشکیل دادند و در تالار مدرسه زرتشتیان بازی کردند و عاقبت همهشان به تلخترین سرنوشتهای ممکن دچار شده و اجساد تکه تکه شدهشان بر جویها و نهرهای اطراف، خبر از شومترین پاسخهای مردان بود به حضور زنان در عرصه تئاتر و این تابوی حضور زنان در تئاتر تا سال 1310 ادامه داشت.
در این سال "امیر سعادت"، تئاتر سعادت را با اولین زنان ایرانی راهاندازی کرد. شارمانی گل، پری گلوبندکی و ملوک مولوی اولین بازیگران زن بودند که در این تئاتر پا به صحنه گذاشتند و با جاهلیت و تعصبهای کور و غیر منطقی آن زمان مبارزه کردند. آنان هرشب بر روی صحنه میرفتند و میدرخشیدند اما به جای تشویق و دستههای گل، سنگ و کلوخ و ناسزا دریافت میکردند. پدران، دختران خود را از خانواده طرد میکردند و هر شب گروهی افراد متعصب با شلاق و قمه به تالارها هجوم می آوردند، تا با قمه کشی جلوی این بیآبرویی را بگیرند... اما آنان تسلیم نشده و به راهی که به درستی آن اطمینان داشتند، ادامه دادند تا این که چندی بعد این تئاتر توسط عدهای ناشناس به آتش کشیده شد و برای همیشه تعطیل شد تا ظاهرا این حرکت بزرگ، به ثمر نرسیده در نطفه خاموش شود.
ادامه دارد...
با تمامی تلاشی که جامعه مرد سالار و جاهل آن دوران برای سرکوب سادهترین حق زنان هنرمند انجام داد، هرگز موفق به خاموش کردن این شعله نشده و تنها آن را زیر خاکستری نرم پنهان کرد تا...
نهالهایی که به بار نشستند
در قسمت های نخست این مقاله خواندیم که آشنایی ایرانیان با هنر تئاتر - و نه نمایش - به سده 19میلادی، باز میگردد. زیرا شاخههای گوناگون نمایش در ایران و حضور زنان در آن، مربوط به زمانهای بسیار طولانی است و گفتیم که طبق گزارشهای تاریخی اولین زن نمایشگر ایرانی که نام او به جا مانده از زمان ساسانیان است، "آزاده رومی" نام داشته و خنیاگر بهرام گور بوده است.
پس از آن گفتیم که نخستین تماشاخانه ایران در جمادی الثانی1303ه.ق [1263ه.ش] افتتاح شد، اما هنر تئاتر در ایران، هنری کاملا مردانه بود، زیرا نه تنها زنان نمیتوانستند در صحنه تئاتر ظاهر شوند و مردان ایفاگر نقشهای آنان بودند، بلکه حتی اجازه حضور در تماشاخانه و مشاهده تئاتر را نیز نداشتند. اما با تلاشهای بسیار و در زمانی طولانی آرام آرام جنبشهای زنانه سر از خاک بیرون آورده و بارها و بارها، نمایشهایی را نگاشته و سعی در اجرای آن حتی برای زنان کردند که هر بار با توهین و تنبیه مجبور به سکوت شده و هنر خود را به فراموشی سپردند. آخرین دوره این ماجرا را "تئاتر سعادت" نام داشت که در سال 1310 با اولین زنان ایرانی راهاندازی شد و بیان کردیم که این هنرمندان زن ایرانی در برابر توهین، تحقیر، کتک و قمه تسلیم نشدند. آنان تسلیم نشده و به راهی که به درستی آن اطمینان داشتند، ادامه دادند تا این که چندی بعد این تئاتر توسط عدهای ناشناس به آتش کشیده شد و برای همیشه تعطیل شد تا ظاهرا این حرکت بزرگ، به ثمر نرسیده و در نطفه خاموش شود؛ و اینک قسمت دوم این مقاله را با هم میخوانیم.
با تمامی تلاشی که جامعه مرد سالار و جاهل آن دوران برای سرکوب سادهترین حق زنان هنرمند انجام داد، هرگز موفق به خاموش کردن این شعله نشده و تنها آن را زیر خاکستری نرم پنهان کرد تا پس از چندی دوباره سر بیرون آورده و قدرتمندتر از پیش ظاهر شود.
یکی از گونههای نمایشی که از نخستین سالهای دهه اول قرن حاضر، به ایران وارد شد و کم کم جای خود را در میان نمایشهای آن دوران باز کرد،"اپرت" یا "اپرا" بود و نویسندگان ایرانی به این گونه نمایشی که با موسیقی همراه بود، روی آوردند.
یکی از گونههای نمایشی که از نخستین سالهای دهه اول قرن حاضر، به ایران وارد شد و کم کم جای خود را در میان نمایشهای آن دوران باز کرد،"اپرت" یا "اپرا" بود و نویسندگان ایرانی به این گونه نمایشی که با موسیقی همراه بود، روی آوردند.
"پری آقا بایف" از هنرمندانی بود که به تحصیل تئاتر در خارج از ایران پرداخته بود. پس از بازگشت، به فعالیت در این زمینه روی آورد و یکی از گروههای تئاتری که در جمعیت ارامنه تشکیل شد، تئاتر "پری آقا بایف" بود که در این باشگاه تیاتر، گاه و بیگاه واریتههایی نمایش داده میشد. اما پری آقا بایف پا را از صرف بازی در نمایشها و همچنین خوانندگی در جمعیتهای ارامنه فراتر نهاد و به نگارش اپرت روی آورد و اپرت "الهه جنگلها" به قلم او نوشته و در سال 1306هجری شمسی در همان جمعیت ارامنه به اجرا در آمد.
اما تا سال1311 هیچ زنی در میان مردم مسلمان ایران پا به صحنه تئاتر نگذاشت تا این که در این سال نمایشنامه "ملا نصرالدین" را مادام پری نوشت و برای به صحنه بردن آن تلاشهای بسیاری انجام داد. وی پس از تلاش بسیار اجازه این نمایش را به مادام نوارت واگذار کرد. "مسعود کوهستانی" محقق و نویسنده، مادام پری را یکی از "رجال نمایشی" ایران نامیده و وی را سمبلی از هنرمندان تئاتر ایران در آن دوران و به خصوص نمادی از نهضت هنری زنان در آن دوره نامیده است. فعالیت گسترده وی (مادام پری) او را به یکی از مهمترین چهرههای هنری ایران تبدیل کرد به گونهای که "سعید نفیسی" از او به عنوان "مردمک چشم" جامعه هنری تهران یاد کرده است.
اگرچه که در میان اسناد نمایش در ایران، سندهایی نیز وجود دارد که از "مرسده کروبیان" به عنوان نویسنده نمایشنامه "امیره سلمی" در سال 1311 و عصمت صفوی نویسنده نمایشنامه "زن لال" در 1319 نام برده شده است. همچنین نمایشنامه "بیژن و منیژه" نیز در سال1317توسط خانم "فرحدانی" تنظیم و چاپ شده است.
اگرچه که در میان اسناد نمایش در ایران، سندهایی نیز وجود دارد که از "مرسده کروبیان" به عنوان نویسنده نمایشنامه "امیره سلمی" در سال 1311 و عصمت صفوی نویسنده نمایشنامه "زن لال" در 1319 نام برده شده است. همچنین نمایشنامه "بیژن و منیژه" نیز در سال1317توسط خانم "فرحدانی" تنظیم و چاپ شده است.
علاوه بر اینها چند سند نیز در میان اسناد تئاتر در ایران نشان میدهد که "صدیقه دولت آبادی" نمایشنامههای "چرا زن نمیگیری؟" (1315) و "موسی و شبان" 1318 را نیز نوشته است.
همچنین به دو نمایش که در کانون بانوان اجرا شدهاند، اشاره شده است که به احتمال قریب به یقین نویسنده آنها نیز صدیقه دولتآبادی بوده. این دو نمایشنامه عبارتند از "پروانه و خسرو" (1316) و نمایشی راجع به فردوسی (1314).
همچنین به دو نمایش که در کانون بانوان اجرا شدهاند، اشاره شده است که به احتمال قریب به یقین نویسنده آنها نیز صدیقه دولتآبادی بوده. این دو نمایشنامه عبارتند از "پروانه و خسرو" (1316) و نمایشی راجع به فردوسی (1314).
پس از آن در سال 1314 "کانون بانوان" تشکیل شد. این کانون در فعالیتهای خود تعدادی نمایشنامه هم روی صحنه آورد که همه آنان با موضوع زنان بود. این کلاس 17 هنرجوی هنرپیشگی داشت که نمایشهایی "برای تنویر افکار عمومی" اجرا میکردند. درباره این که "پیسها" را چه کسی مینوشته، اطلاعی در دست نیست، اما به نظر میرسد که صدیقه دولتآبادی، خود آنها را نگاشته است. نثر دولتآبادی در مقالههای نشریه زبان زنان از دیالوگنویسی و ابزار نمایشنامهنویسی بسیار بهره برده است، وی بدین ترتیب هم تنوعی در بین مطالب نشریه ایجاد میکرده و هم از طریق جذابیت این شیوه، به آموزش میپرداخته است. بهترین نمونه، یکی از مطالبی است که با عنوان "یادداشتهای مسافرت اروپا" مینوشته و از این میان "مصاحبه با مدیر گمرگ مارسی"، تماما دیالوگ و شرح صحنه است و میتوان آن را یک نمایشنامه کوتاه تک پردهای به شمار آورد. همچنین "داستان رقت انگیز" که در دوره اول زبان زنان، به شکل پاورقی به چاپ رسیده، بیشتر به نمایشنامه شبیه است تا داستان و شیوه نگارش، چون در بیشتر بخشها، یادآور نمایشنامه است.
اما این جریانهای پی در پی و همراه با افت و خیز فراوان هرگز شکل رسمیبه خود نگرفته و زنان هم چنان محبوس در خانههایشان از هنر تئاتر دور بودند و هرگز گامی روی صحنه رسمی با تماشاگران گوناگون (زنان و مردان) نگذاشتند تا این که در سال 1318 با احداث هنرستان هنرپیشگی 12 زن در کنار 40 مرد امکان فراگیری فنون بازیگری را پیدا کردند. بعدها این افراد در تئاتر جامعه باربد، شهرزاد، دهقان، نصر، پارس و... کار کردند. از اولین بازیگران تئاتر آن سالها میتوان به رقیه چهرهآزاد، هایده بایگان، عصمت صفوی، ایران دفتری، ایران قادری، شهلا ریاحی، مهری مهرنیا، ملکه رنجبر، توران مهرزاد، مهیندخت بوجار، معصومه تقیپور، پروین ملکوتی، ناهید عطایی و دیگران یاد کرد که با حضور مداوم خود بر ممنوعیت بازی زنان غلبه کردند. این روند به مرور به تدریج سبب شد تا جامعه، اندکی راحتتر پذیرای حضور زنان در تئاتر باشد. اما نبود حداقل امکانات و گرانی وسایل و نبود پول کافی برای تهیه آنها روزهای سختی را برای این بازیگران به همراه داشت. روزهایی که اگر چه همانند قدیم با فشارهای اجتماعی همراه نبود اما مشکلات تازه و سنگینی را با خود همراه داشت. مشکلاتی از قبیل این که فراهم نبودن یک ماده ساده شوینده و پاک کننده گریم، آنها را وادار میکرد تا مجبور شوند گریمهای خود را با نفت پاک بکنند؛ زیرا مواد شوینده گران بود و فقط ستارهها امکان استفاده از آن را داشتند.
ابوالقاسم جنتی عطایی- درام نویس و تئوریسین تئاتر آن دوره- معتقد است که در حقیقت تئاتر مدرن از سال 1320 در ایران پیدا شد و از یکی از نویسندگان آن دوره به نام بانو "مورین امیر" با نمایشنامههای "بوسه در روشنایی شمع"، "شنل قرمز"، "عذر بدتر از گناه" و "سرسره" یاد میکند.
اما مهمترین اتفاق آن دوران را که میتوان برگ زرینی در تئاتر ایران محسوب کرد گروه "هنر ملی" به سرپرستی عباس جوانمرد تاسیس کرد و زنان هنرمند بسیاری را جذب گروه خود کرد. همچنین "تئاتر آناهیتا" به همت مصطفی و مهین اسکویی تاسیس شد که به تربیت هنرپیشه و اجرای نمایش پرداختند. در سال 1339 اجرای نمایش جزء برنامههای تلویزیونی گذاشته شد و این برنامه به مدت 7 سال تا دولتی شدن تلویزیون ادامه یافت. در دهه چهل، فضای فرهنگی ایران به کلی تغییر کرد و شاید بتوان این دوره را دوران شکوفایی تئاتر و ادبیات در ایران و به ویژه برای زنان در تئاتر ایران نامید.
در سال 1343شمسی، دانشکده هنرهای دراماتیک به ریاست دکتر "مهدی فروغ" تاسیس شد و پس از آن در سال 1345 و 46 در دانشکده هنرهای دراماتیک و دانشگاه هنرهای زیبا، دو رشته نمایش و موسیقی به وجود آمد و زنان و مردان هنرمند بسیاری در کنار هم تعلیم دیده و به فعالیت مشغول شدند.
در سال 1347 وزارت فرهنگ و هنر تشکیل شد، اما پیش از آن در سال 1346 مهمترین اتفاق فرهنگی کشور یعنی جشن هنر شیراز که نمایش یکی از بخشهای اصلی آن را تشکیل میداد، شکل گرفت و به مدت 10 سال برگزار شد در دستور کار دولت قرار گرفت. در پی این تصمیم هیأت امنائی مرکب از 30 نفر از مقامات بلندپایه کشور شامل نخستوزیر، وزیران، چند استاندار و شهردار برای برگزاری این جشن تعیین شد، و در نهایت نخستین جشن هنر شیراز در 20 شهریور 1346 آغاز و تا 30 همان ماه به کار خود ادامه داد. این جشن که در شیراز برگزار میشد، در زمان خود بزرگترین رویداد فرهنگی در نوع خود در سطح جهان بود. این رویداد با هدف تشویق هنرهای سنتی ایران و بالا بردن استانداردهای فرهنگی ایران تشکیل شده بود. همچنین این رویداد محلی بود برای گرد آمدن بزرگترین هنرمندان سنتی و مدرن در ایران و سراسر دنیا در رشتههای مختلف هنری. جشن هنر شیراز به دلیل گسترده بودنش، فستیوالى بسیار خاص در جهان بود. در این جشن یا جشنواره از همه جاى دنیا تئاتر مىآوردند. از هند، ژاپن، چین، اندونزى و مالزى تئاترهاى سنتى مىآوردند و از اروپا، تئاترهاى مدرن. آن جا محلى بود که تئاترهاى سنتى و مدرن مى توانستند با هم برخورد کنند، کارهاى یکدیگر را ببینند و از هم الهام بگیرند، "جشن هنر شیراز" کمک زیادى کرد که اهل تئاتر - و به ویژه بانوان تئاتری که کمتر امکان ارتباط با دنیای تئاتر خارج از کشور خود را داشتند- با شکلهاى مختلف تئاتر آشنا شوند.به همین دلیل این جشنواره در پیشبرد تئاتر ایران در آن دهه مؤثر بود.
نمایشنامه "اورگاست" از جمله آثار اجرا شده در این جشنواره بود. این نمایش که در جشن هنر تمرین و اجرا شد، در واقع همکارىای بود بین "پیتر بروک، آربى آوانسیان و آندرى شربان" که اکنون خود از بزرگترین مردان تئاتر در دنیاست.
این سه نفر با همکارى هم نمایش "اورگاست" را کار کردند، اما به دلیل بزرگی نام پیتر بروک درتمامی دنیا، مسئولیت اصلى و کارگردانى به عهده وی بود. این نمایش سبب شد تا بانوان بازیگر ایران به شناخت تازهای از تئاتردست یابند و به ارزش وجودی هنر خویش واقف شوند.
این جشنواره که به مدت 10 سال همه ساله درشیراز برگزار میشد توانست بانوان هنرمند بزرگی را درون خود پرورش داده و به جامعه معرفی کند.
"سوسن تسلیمی" بازیگر نام دار تئاتر ایران نیز از دل همین جشنواره بیرون آمد. این جشنواره تا سال 1356 ادامه داشت.
این سه نفر با همکارى هم نمایش "اورگاست" را کار کردند، اما به دلیل بزرگی نام پیتر بروک درتمامی دنیا، مسئولیت اصلى و کارگردانى به عهده وی بود. این نمایش سبب شد تا بانوان بازیگر ایران به شناخت تازهای از تئاتردست یابند و به ارزش وجودی هنر خویش واقف شوند.
این جشنواره که به مدت 10 سال همه ساله درشیراز برگزار میشد توانست بانوان هنرمند بزرگی را درون خود پرورش داده و به جامعه معرفی کند.
"سوسن تسلیمی" بازیگر نام دار تئاتر ایران نیز از دل همین جشنواره بیرون آمد. این جشنواره تا سال 1356 ادامه داشت.
پس از انقلاب نیز در ابتدای دهه شصت با شکل گیری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مسئولان تئاتر کشور به تکاپو افتادند تا جشنوارهای برای روشن نگهداشتن چراغ تئاتر کشور راهاندازی کنند. این جشنواره به بهانه دهه پیروزی انقلاب اسلامی از 13 تا 22 بهمن ماه 1361 با عنوان جشنواره تئاتر فجر برگزار شد، اما برخوردهای سلیقهای و بد فهمیهای آن دوره سبب شد که این جشنواره تا دهه 70 به شکلی بسیار مهجور و بدون استقبال در حاشیه برگزار شود. در دهه 70 با تغییر فضای حاکم بر عرصه مدیریت فرهنگی کشور، این جشنواره مورد استقبال بسیاری از دانشجویان، استادان و هنرمندان جوان کشور قرار گرفت. به دنبال این تغییرات، بانوان هنرمند متعددی پا به صحنه تئاترگذاشته و حتی توانستند گام را فراتر نهاده در عرصههای بینالمللی نیز نمایشهای خود را اجرا کنند. جشنواره تئاتر فجر از بهمن 1377 بدل به یک جشنواره بینالمللی شد که علاوه بر ارایه آثار هنرمندان ایرانی به پذیرش و اجرای چند اثر خارجی، از جمله آثار بانوان هنرمند بینالمللی توجه ویژه داشت که این امر سبب پیشرفتهای چشمگیری در هنر بانوان جوان تئاتر ایران شد. از جمله این هنرمندان جوان – به ویژه در عرصه نمایشنامهنویسی و کارگردانی به عنوان دو رکن اصلی هر اثر نمایشی – میتوان به: چیستا یثربی، آناهیتا اقبال نژاد، شبنم طلوعی، نغمه ثمینی، افروز فروزند، ریما رامینفر و... اشاره کرد.
طولانی بودن فهرست این بانوان که پس از مدتی خاموشی تئاتر بر صحنه خوش درخشیدند، خبر از اتفاقات درخشان و امیدهای فراوان به آیندهای میداد که برای رسیدن به آن زمانی حدود یک قرن تلاش بسیار شده بود. اما این دوران هم گذشت و به دهه 80 پاگذاشتیم.
طولانی بودن فهرست این بانوان که پس از مدتی خاموشی تئاتر بر صحنه خوش درخشیدند، خبر از اتفاقات درخشان و امیدهای فراوان به آیندهای میداد که برای رسیدن به آن زمانی حدود یک قرن تلاش بسیار شده بود. اما این دوران هم گذشت و به دهه 80 پاگذاشتیم.
در این دوره ناگهان، نگاهها به سمت تئاتر و بانوان تئاتری جلب شد و دانشجویان و علاقهمندان بسیاری به سمت جشنواره سرازیر شدند. استعدادهای جوانی که میخواستند آینده تئاتر کشور را با خود همراه کرده و چراغش را نسل به نسل فروزان نگه دارند. اما متاسفانه کمبود امکانات سختافزاری تئاتر از قبیل نبود سالن تمرین و اجرا به اندازه کافی، کمبود بودجه تئاتر (بودجه به نسبت افزایش تعداد هنرمندان تغییر نکرده بود) و کمبودهای دیگر، سبب شد تا این علاقهمندان امکان ورود به عرصه تئاتر را یا هرگز پیدا نکنند و یا به شکلی گذرا و مهجور از این در وارد شده و از در دیگر بیرون روند زیرا دیگر امکانات حتی برای همان نسلهای پیشین هم به اندازه کافی وجود نداشت و ماهها و سالها انتظار برای نوبت اجرا ثمره همین کمبودها بود که دغدغه بزرگی برای هنرمندان از جمله بانوان هنرمند تئاتر ایران به وجود آورد.
اکنون به سالهای پایانی دهه 80 رسیدهایم و با نگاهی گذرا به فهرست نامهای یاد شده دهه 70 میبینیم که افروز فروزند، ریما رامینفر، شبنم طلوعی، آناهیتا اقبالنژاد و بسیاری دیگر از بانوان هنرمند تئاتر به دلایل گوناگون یا از تئاتر بریدهاند و به سینما روی آوردهاند و یا اصولا تئاتر ایران را ترک گفتهاند.
این در حالی است که تئاترهای سنتی ایران نیز با توجه به کم لطفیهای موجود مورد بیتوجهی قرار گرفتند و به تدریج تالارهای این گونه نمایشها با تعطیلی روبهرو شدند. به این ترتیب آن دسته از بانوان هنرمند تئاتر که در این گونه نمایشی فعال بودند نیز صحنه را از دست دادند و مجبور به ترک هنر مورد علاقه خود شدند.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
منبع: theater.ir