صرف نظر از خلاقیت های اجرایی برخی فیلمسازان ، باید پذیرفت که بسیاری از فیلمهای هالیوودی بر پایه فرمول های همیشگی ساخته شده اند که به آن اصطلاحاً « کلیشه » می گویند. اینبار در « پنج برتر » تصمیم به معرفی کلیشه های رایج هالیوود در ژانرهای مختلف گرفتیم که امیدوارم مورد پسند شما واقع بگیرد . . .
۵ – ژانر ترسناک : در این ژانر می توان انواع و اقسام کلیشه ها را مشاهده کرد چراکه خلاقیت بسیاری کمی در این ژآنر ، در سالهای اخیر مشاهده شده است. در واقع به جز اضافه شدن فرم « دوربین روی دست » و فعال تر شدن زامبی ها ، اتفاق خاص دیگری در این ژانر در نیم قرن اخیر رخ نداده است. از جمله اتفاقات کلیشه ای رایج این ژانر در فیلمها، می توان به این موارد اشاره کرد:
یک شخصیت معلوم الحال به داستان وارد می شود که از همه چیز و همه پیشینه منطقه و فلسفه و.. آگاه است! این شخصیت اصولا خیلی می داند اما هیچ تغییر خاصی در رفتار روح یا دیوانه زنجیری مورد بحث ایجاد نمی کند و در کل بلا استفاده است!
در موارد « ارواحی » به دلایل نامشخص ، شخصیت اصلی داستان از خشمِ خانم ارواح ( معمولا همیشه خانم هستند! ) در امان هست و این اطرافیانش هستند که به شدیدترین شکل ممکن از بین می روند!
در موارد « بیماری روانی » ، همیشه خانمی که از دست قاتل در حال فرار است، در یک لحظه پایش پیچ می خورد و به زمین می افتد. هیچکس هنوز به درستی متوجه نشده که به چه دلیل چنین اتفاقی رخ می دهد!
همیشه یک سر یا صورت یا چیزی هست که در کمتر از یک ثانیه در جلوی تصویر ظاهر شود و یک افکت احمقانه هم به آن ضمیمه شود! این نوع ترساندن این روزها بدجوری رایج هست!
۴- ژانر رمانتیک و عاشقانه ( رمانس ) : این ژانر که از ابتدای ظهور سینما، محبوبیت زیادی در بین طرفداران و فیلمسازان داشته ، در سالهای اخیر کوچکترین تغییری درش ایجاد نشده است. شاید تنها تغییر قابل توجه درباره ژانر « رمانس » این هست که میزان لوس بودنش(!) در سالهای اخیر بسیار بیشتر از دوران کلاسیک سینما که عشق ها طبیعی تر بودند، شده است. از کلیشه های رایج این ژانر می توان به این موارد اشاره کرد :
دو شخصیت خانم و آقا ، ابتدا به شدت عاشق هم هستند، اما در اواسط دچار مشکل و متعاقباً ترک یکدیگر می شوند و در دقیقه نود می فهمند که عاشق هم هستند و نمی توانند بدون یکدیگر زندگی کنند!
اغلب در سکانس های پایانی فیلمهای این ژانر ، شخصیت مردِ داستان ، خانم مورد علاقه اش را درست در زمانی که در حال سفر به یک نقطه دیگر جهان است، گیر می اندازد و در جلوی جمعیتی که آنها را نگاه می کنند شروع به گفتن جمله های عاشقانه به این خانم می کند. در موارد حاد، بعد از بازگشت این دو نفر به یکدیگر، جمعیت حاضر در صحنه شروع به تشویق این دو نفر می کنند!
همیشه شخصیت منفی داستان که با نیرنگ و حیله، خواهان به دست آوردن بازیگر اصلی خانم فیلم می باشد، با صدای بلند به بازگشت دو شخصیت اصلی به یکدیگر اعتراض می کند و با یک جواب کوبنده ( کوبیدن مشت، پاشیدن آب، افتادن از ارتفاع و.. ) از جانب حضار یا اطرافیان دو شخصیت اصلی داستان مواجه می شود!
همیشه یکی از دو شخصیت اصلی داستان ، با یک آقا و یا خانم ( ترجیحا ثروتمند ) رابطه ای برقرار می کند که باعث رنجش طرفین می شود اما در آخر همه چیز به خیر و خوشی تمام می شود و این دو نفر به یک ماه عسل درست و حسابی می روند!
۳- ژانر اکشن : این ژانر برخلاف دیگر هم قطارانش، تغییرات زیادی را از نیم قرن پیش تا به امروز تجربه کرده اما با یک جمع بندی کلی می توان به راحتی کلیشه های این ژانر را هم عنوان کرد. از کلیشه های رایج این ژانر می توان به این موارد اشاره کرد :
شخصیت اصلی داستان هنگامی که به سمت دوربین می آید، چاشنی انفجار را می فشارد و جسمی که در پشت سر او قرار دارد ( ماشین، خانه یا… ) ، منفجر می شود؛ بدون اینکه این شخصیت اصلا برگردد ببیند چه اتفاقی افتاده یا چهره اش کمی تغییر را در خود ببیند!
همیشه یکی هست که گروگان گرفته شود تا شخصیت اصلی داستان نزد رئیس خلافکاران بیاید و بر حسب اتفاقاتی ، این دو یک نبرد تن به تن داشته باشند.
اصولاً شخصیت اصلی داستان برای خودش یک ارتش محسوب می شود چراکه به تنهایی قادر هست یک گردان و یا دسته خلافکاران را نابود کند! این موارد البته در سالهای اخیر تغییرات محسوسی داشته و دیگر کمتر خبری از ژانر « رامبویی » مشاهده می شود!
همیشه باید در این نوع فیلمها ، یک سکانس ۱۰ دقیقه ای تعقیب و گریز با ماشین وجود داشته باشد.
در هنگام تعقیب و گریز با ماشین، همیشه یک نفر از پنجره ماشین بیرون آمده و به سمت ماشین دیگر شلیک می کند که باعث انفجار آن می شود! احتمال وقوع این اتفاق بسیار کم هست اما در ژانر اکشن این مورد به شدت رایج می باشد.
شخصیت اصلی داستان به شدت نامیر هست! او هرچه گلوله بخورد و گوشمالی داده شود، باز هم مثل روز اولش است.
پلیس همیشه در آخرین لحظه و زمانی که همه قلع و قمع شده اند، سر می رسد و اولین سوالی هم که از شخصیت اصلی داستان می پرسد این هست : « همه چیز مرتبه ؟! »
بدون هیچ دلیلی ، شخصیت اصلی مردِ داستان به خانمی که قرار هست به او در نابود کردن دشمنان کمک کند، دل می بندد و معشوق هم که همیشه راضی هست!
2- ژانر علمی – تخیلی : به دلیل اینکه برای ساخت فیلم در این ژانر ، اغلب وجود کارگردانی باهوش همیشه احساس می شود، کارگردانانی با خلاقیت کم معمولا به سراغ ساخت این نوع فیلمها نمی روند. اما با اینحال می توان کلیشه های ثابتی هم در این ژانر پیدا کرد که به نوعی دیگر، همواره در حال تکرار شدن هستند. از کلیشه های رایج این ژانر می توان به این موارد اشاره کرد :
هیولای داستان بدون هیچ دلیل خاصی تفکر و تامل می کند! در واقع او می ایستد، به چشم شخصیت داستان نگاه می کند و سپس اگر این شخصیت بی استفاده بود، وی را نابود می کند و اگر از شخصیت های اصلی داستان بود، فرار می کند!
در بحث علم ، همیشه دکتری وجود دارد که در یک حرکت احمقانه ، آمپولی را که هنوز آزمایش نشده روی خودش آزمایش کند!
همیشه هنگامی که یک نفر قصد دارد از اطلاعات شبکه استفاده کند یا کلا به سیستم نفوذ کند، دستش را روی کیبورد کامپیوتر قرار می دهد و مجموعه ای از کدها در تصویر ظاهر می شوند که بی معنی هستند! البته این را هم فراموش نکنید که هنگام تایپ کردن نامه یا هر چیز دیگری، هرگز Space زده نمی شود!
اغلب از موسیقی های کلاسیک در صحنه های بدون دیالوگ استفاده می شود.
همیشه یکی وجود دارد که به پروژه پر هزینه ای که شخصیت ها در آن قرار دارند، گند بزند!
معمولا سرعت هیولاها بسیار زیاد است اما زمانی که شخصیت ها در حال فرار از دست این هیولاها هستند، سرعت آنها کاهش پیدا می کند و یا آنها در مسیر به در و دیوار برخورد می کنند!
اغلب این فیلمها در حالی که شخصیت ها بر روی ارتفاع قرار گرفته اند و به طلوع خورشید نگاه می کنند، به اتمام می رسند.
۱- ژانر جنگی ( جنگ ) : این ژانر اگرچه بصورت رسمی وجود ندارد اما در سالهای اخیر به سبب ساخته شدن آثار جنگی، معمولا از این کلمه برای وصف حال و هوای فیلم استفاده می کنند. این ژانر هم در سالهای اخیر تغییرات کمی به خود دیده و هنوز با فرم همیشگی اش به کار خود ادامه میدهد. از کلیشه های رایج این ژانر می توان به این موارد اشاره کرد :
همیشه کسی که از خانواده و بچه هایش صحبت می کند و می گوید که قصد دارد در آینده یک زندگی آرام را تجربه کند، کشته خواهد شد!
معمولا مهمترین جملات زندگی افراد حاضر در جنگ، در لحظه مرگ آنها گفته می شود و سپس سر پس از اینکه سعی می کند به سمت بالا حرکت کند، ناگهان به سمت چپ یا راست می افتد؛ و این شخصیت با چشمان باز از دنیا می رود.
همیشه نقش مثبت فیلم در حضور دوستانش کشته می شود تا دوستانش پس از مشاهده این صحنه فریاد بزنند و تماشاگر هم متاثر شود.
اگر شخصیت مثبت داستان با چشمان باز از دنیا برود، کسی که در کنارش بوده به آرامی پلک های او را می بندد اما زمانی که شخصیت منفی داستان با چشمان باز از دنیا برود، هیچکس با چشمان و پلک های او کاری ندارد و دوربین هم چند ثانیه بر جسد « چشم باز » او زوم می کند!
در زمانی که یکی از شخصیت های داستان به سختی مجروح می شود، شخصیت اصلی داستان به جای اینکه آمبولانس یا امداد را خبر کند، می نشیند و به حرف های فرد مجروح شده گوش می کند تا او از دنیا برود!
همیشه فردی وجود دارد که به شخصیت اصلی داستان بگوید: « به پسرم ( یا همسرم ) بگو که دوستش داشتم » و یکدفعه ای بدون اینکه نیازی باشد، به دل دشمن بزند و همانجا با رگبار تیر از دنیا برود!
عالی بود. خیلی حال کردم!