اما «رسوایی» - اگر قرار باشد صرفاً از لحاظ سینمایی و فارغ از حرفی که توسط کارگردان و فیلمنامهنویسش زده میشود به آن توجه کنیم - نه تنها فیلم خوبی نیست، که حتی به مرزهای یک فیلم متوسط هم نزدیک نمیشود. اصلیترین دلیلش هم فیلمنامه کار است که آنقدر پراکنده، نامنسجم و پر از شاخ و برگهای اضافی و دچار فقر روابط منطقی و علت و معلولی است که باعث میشود که ...
قرار نیست گذشته شخصی یا کاری یک فیلمساز را در بررسی فیلم اخیرش دخالت دهیم. اما مقایسه «رسوایی» با آثار قبلی دهنمکی میتواند ما را به نتایج جالبی برساند. «اخراجیها 3» را نتوانستم به طور کامل تماشا کنم. بنابراین ترجیح میدهم نظر قطعی درباره آن ندهم. اما دهنمکی فیلم «رسوایی» با دهنمکی دو قسمت اول «اخراجیها» تفاوت دارد. بر خلاف آن دو فیلم، «رسوایی» به هیچ وجه یک فیلم ریاکارانه نیست. اگر در «اخراجیها» دهنمکی در نیمه اول فیلم به وسیله رفتارهایی توجه تماشاگر را به فیلم جلب میکرد که در انتهای فیلم قرار بود نفی شوند و اگر در «اخراجیها 2» در طول فیلم مدام بین شخصیتهایش مرز میگذارد و در انتها به شکلی متناقضنما با پخش سرود ای ایران مثلاً میخواهد نشان دهد که همه ایرانیان با هر عقیدهای باید زیر یک پرچم جمع شوند، در «رسوایی» از این خبرها نیست. تکلیف شخصیتها از ابتدا مشخص است. لوندیهای شخصیت الناز شاکردوست بر خلاف خوشمزگیهای گروه «اخراجیها» قرار نیست تمهیدی برای جلب نظر تماشاگر باشد تا فیلمنامهنویس در ادامه با نفی این رفتارها سر تماشاگر کلاه بگذارد. دهنمکی این بار بر خلاف انتظاری که با تماشای دو قسمت اول «اخراجیها» پدید میآید، سعی میکند مرزها را بردارد، تمایزی میان شخصیتهای اصلی فیلم (که از طبقات مختلفی هستند) قائل نشود و آنها را از نو برای تماشاگر شکل دهد. «رسوایی» همچنین فیلم خستهکنندهای نیست، یک اکبر عبدی درجه یک و چند سکانس خوب از نظر اجرایی هم دارد (مثل سکانس ورود اکبر عبدی به مسجد پس از سوءتفاهمی که درباره او به وجود میآید). بنابراین به نظر میرسد همه چیز برای تماشای یک فیلم قابل قبول آماده است. اما...اما «رسوایی» - اگر قرار باشد صرفاً از لحاظ سینمایی و فارغ از حرفی که توسط کارگردان و فیلمنامهنویسش زده میشود به آن توجه کنیم - نه تنها فیلم خوبی نیست، که حتی به مرزهای یک فیلم متوسط هم نزدیک نمیشود. اصلیترین دلیلش هم فیلمنامه کار است که آنقدر پراکنده، نامنسجم و پر از شاخ و برگهای اضافی و دچار فقر روابط منطقی و علت و معلولی است که باعث میشود دهنمکی در بسیاری از دقایق فیلمش ناچار به رو آوردن به شعارهای گلدرشت و مستقیم شود. دلیل خیلی از اتفاقات فیلم مشخص نیست. معلوم نیست چرا افسانه (الناز شاکردوست) که حاضر است لطف حاج آقا یوسف (اکبر عبدی) را به قول خودش به هر شکلی جبران کند، وقتی کنایههای مردان دیگر را میشنود و نگاه غیر عادی آنها را میبیند، اینگونه از کوره در میرود. معلوم نیست چرا افسانه در طول فیلم یکبار هم که شده به این فکر نمیکند که شاید خودش هم با لوندیها و رفتارهای عجیب و غریبش در پیدایش این نگاه بدبینانه مقصر باشد. نمیدانیم علم غیب داشتن حاج آقا قرار است چه کمکی به ماجرا بکند. اگر آن دو دختر همسایه افسانه را از روند ماجرا حذف کنیم، چه اتفاق بدی برای فیلمنامه میافتد؟ مشخص نیست (اگر دلیل مضحک علم غیب داشتن یوسف را کنار بگذاریم) چرا حاج یوسف در تقابل میان مأموران قانون (که طبیعتاً موجهتر هستند) و افسانه، به دومی کمک میکند (در حالی که عملاً هیچ یک از دو طرف ماجرا را نمیشناسد). معلوم نیست چگونه است که جعفر (کامران تفتی) که در ابتدای فیلم به این اشاره میکند که مدتها است چشمش به دنبال افسانه است، ناگهان حاضر میشود برای رقیب عشقیاش جاسوسی افسانه را بکند و کلی پرسش دیگر. این همه ابهام در روند پیشرفت یک فیلمنامه، تعدد شخصیتهای بیکاربرد و اضافی، عدم توانایی در پرداخت مناسب شخصیتها (به خصوص در مورد شخصیت افسانه که با بازی بد الناز شاکردوست تکمیل میشود)، وجود سکانسهای بیربطی که صرفاً در خدمت انتقال «مفاهیم» و «مضامین» هستند و نه در خدمت پیشرفت داستان یا عمق بخشیدن به شخصیتها، تأکید بیش از حد بر برخی از مفاهیم که باعث میشود لذت دریافت آنها در مرتبه اول هم برای تماشاگر از بین برود، شعاری بودن آزاردهنده دیالوگهای فیلم در بسیاری از دقایق، گشودن گره برخی از داستانکها به وسیله اتفاقاتی فوقالعاده آبکی و سطح پایین، و استفاده از شوخیهای بیربط و به قول معروف اساماسی در بعضی از سکانسها، برخی از دلایلی هستند که به شدت «رسوایی» را از نفس میاندازند. وجود دو سه تا از این نقاط ضعف، میتواند یک فیلم خوب را به اثری پایینتر از حد متوسط تبدیل کند. حالا فکرش را بکنید که تمام این مشکلات در «رسوایی» وجود دارند.رسوایی» نکات مثبتی دارد که خوب است در یادداشتهای مختلف مورد اشاره قرار بگیرند. اما شعارها تا زمانی که از طریق ساختار روایی مناسبی به تماشاگر منتقل نشوند، نمیتوانند به جهانبینی تبدیل شوند. تا وقتی که شیوه مناسبی برای انتقال پیام وجود نداشته باشد، با فیلم خوبی روبهرو نخواهیم بود و از این دید، «رسوایی» متأسفانه فاصله فراوانی با یک فیلم خوب دارد. هر چند– لااقل از برخی جهات – میتواند یک نقطه امیدوارکننده در کارنامه مسعود دهنمکی باشد.