"روزهای زندگی" یکی از تازه ترین تلاش های سینمای ایران در راستای به تصویر کشیدن گوشه هایی از حقایق پیدا و پنهان دوران هشت ساله دفاع مقدس به حساب می آید.دورانی که یقیناً آن قدر از وجوه مختلف دراماتیک برخوردار بوده است که کارگردانان سینمای جنگ می توانند تا سال های متمادی از این خوان گسترده بهره برده، بدون آن که در ورطه تکرار و کلیشه های رایج بغلطند...
وِیژگی اصلی و حسن بزرگ فیلم در این است که در یک دنیای بی زمان و مکان سیر نمی کند و شخصیت هایی تعریف شده،مکانی خاص و زمانی مشخص از روزهای پایانی جنگ را پیش روی مخاطبش قرار می دهد؛پزشکان فداکار و پرستاران ایثارگری که علیرغم پذیرش قطعنامه از سوی ایران،در یک بیمارستان صحرایی به همراه انبوهی از مجروحین جنگی دچار حمله غیرمنتظره دشمن می شوند و چاره ای جز مقاومت جانانه ندارند.شیخ طادی به سرعت و بدون مقدمه چینی اضافه،بیننده را به فضای فیلم رهنمون ساخته و ویژگی های شخصیتی کاراکترهای معدود آن را به تصویر می کشد.
قهرمانان فیلم دکتر امیرعلی علوی (حمید فرخ نژاد) وهمسرش لیلا (هنگامه قاضیانی) هستند که دلاورانه،بسان یک رزمنده ایستادگی کرده و از هیچ تلاشی در راه خدمت و امدادرسانی به هموطنانشان دریغ نمی کنند. صحنه کلیدی و درخشان فیلم،سکانس اعلان برقراری صلح بین طرفین جنگ است که علاوه بر نمایش عکس العمل همراه با بهت و شگفتی سربازان ایرانی،سکانس های بعدی را که تصویرگر حملات ناجوانمردانه نیروهای عراقی است بسیار تکان دهنده جلوه می دهد.در برابر قهرمانان فیلم،آدم هایی چون سامان (کورش سلیمانی) هستند که از جنسی دیگر هستند و تنها به عافیت طلبی و آرامش دنیوی خود می اندیشند.آن ها که اگر فرصتش دست دهد از خیانت به هم رزمان خویش هم دریغ نورزیده و راه خویش را از همگان جدا می سازند. آن ها که در دوران پس از جنگ نیز ردپایشان پررنگ تر از همیشه دیده می شود.
یکی از ضروریات غیرقابل انکار فیلم های موسوم به جنگی، برخوردار بودن از جلوه های ویژه میدانی و رایانه ای است که از این حیث روزهای زندگی نمره قبولی می گیرد.این مساله به خصوص در صحنه های مربوط به حملات هوایی و زمینی دشمن بعثی و نیز سکانس های دشوار اعمال جراحی نمود می یابد.با این همه فیلمنامه روزهای زندگی نمی تواند هم پای کارگردانی جلوه های ویژه آن،در جذب و جلب نظر تماشاگر کنجکاو فیلم موفق جلوه کند.پس از حضور شخصیت های فیلم در پناهگاه بیمارستان،انتظار می رود که ضمن ایجاد تعلیق مضاعف،داستانک های جذابی نیز برای پیشبرد درام فیلم در نظر گرفته شده باشد. انتظاری که برآورده نمی شود و تنها تعلیق فیلم در ماجراجویی های کم و بیش کلیشه ای شخصیت لیلا خلاصه می شود.در عین حال قضیه نابینا شدن دکتر علوی در شکل و شمایل کنونی بسیار عجیب،سؤال برانگیز و فاقد کاربرد می نماید.به خصوص آنکه دکتر پس از نابینا شدن، کارهایی را انجام دهد که در شرایط بینایی کامل نیز انجامشان دشوار است.به عنوان نمونه نگاه کنید به سکانس درگیری دکتر با سرباز متجاوز عراقی که چندان باورپذیر نمی نماید.
روزهای زندگی آشکارا فیلمی ضدجنگ است. فیلمی که نه تنها جنگ را تقدیس نمی کند بلکه در جای جای فیلم نشانه هایی از نکوهش و طرد این پدیده خانمان برانداز دیده می شود.اما آن چه که به شکلی اغراق شده در فیلم مطرح می شود قضیه انسان دوستی و احساس ترحم طرفین درگیری نسبت به یکدیگر است.مساله جالب توجهی که پیش از این به گونه ای ظریف در فیلم سینمایی اتوبوس شب ساخته کیومرث پوراحمد نیز مطرح شده بود،در این جا آن قدر گل درشت به تصویر درآمده که می تواند واکنش منفی مخاطبان را در پی داشته باشد.مثلاً می توان به صحنه های مربوط به رفتار انسان دوستانه با اسیر عراقی اشاره کرد که تا حدی اغراق آمیز به نظر می رسد.
اینچنین است که دامنه علامت سؤال ها تا پایان بندی فیلم همچنان ادامه یافته تا پایانی نچسب و نه چندان باورپذیر را شاهد باشیم. پایانی که هر چند با نمایش شعاع های نورانی،بسیار تماشایی به تصویر درآمده اما از منظری دیگر واقع گرایی اثر را به شدت تحت شعاع قرار داده و پایانی بسیار خوش بینانه را رقم زده است.ضمن اینکه مشخص نمی شود چطور رزمنده دلیری (کریم اکبری مبارکه) که مدتی چند در بستر بیماری قرار داشته است به یکباره از جای برمی خیزد و ضمن از پای درآوردن دشمنان،به گونه ای اسطوره ای زمینه نجات برخی از مجروحان را فراهم می کند.
با این همه ساخت فیلم های قابل اعتنایی چون روزهای زندگی از پتانسیل فراوانی که هنوز در حوزه سینمای دفاع مقدس وجود دارد حکایت کرده و بر لزوم پرداختن بیشتر به سوژه هایی بکر و کمتر کار شده این حوزه حکایت می کند.با وجود کارگردانان امتحان پس داده ی این عرصه،سینمای دفاع مقدس بیش از هر چیز به نگاهی نواندیش در نگارش فیلمنامه نیازمند است. فیلمنامه هایی که واقعیات جنگ را بیش از مصلحت طلبی های این و آن در نظر گرفته و بتوانند آیینه تمام نمای روزهایی باشند که زندگی بسیاری با آن معنا یافته است.
نویسنده:فرهاد خالدار
منبع: روزنامه ایران