اثر انگشت کارگردان و عوامل پشت صحنه در قاب به قاب، آنچنان به وضوح مشاهده میشود که گویی اگر زمان فیلم دو برابر میشد، خود عوامل فیلم در صحنه دیده میشدند. فیلم بهشدت کشدار و بیکشش است. عقبوجلورفتن و بههمریختگی پلانها به شدت بیننده را دچار سرگیجه میکند....
نظر شما درباره این فیلم چیست ؟
به نام خدا
در تیتراژ و دیباچۀ فیلم، حضور بازیگران مطرح سینما، تردید روبهرو شدن با یک داستان خطی و ضعیف را در ذهن زنده میکرد که این نکته در ادامه نمایان شد. داستان فیلم، ساختاری خطی و بدون تعلیق و کشدار دارد. فیلم «هیچکجا، هیچکس» را میتوان نمونهای از یک سینمای شبهروشنفکری دانست که به زور تدوین و بازیگر و پروداکشن و لوکیشنها و پیچهای دراماتیک و هیچکاکی ، عزم آن را دارد که مخاطب را مقهور کند.
اثر انگشت کارگردان و عوامل پشت صحنه در قاب به قاب، آنچنان به وضوح مشاهده میشود که گویی اگر زمان فیلم دو برابر میشد، خود عوامل فیلم در صحنه دیده میشدند. فیلم بهشدت کشدار و بیکشش است. عقبوجلورفتن و بههمریختگی پلانها به شدت بیننده را دچار سرگیجه میکند.
فیلم «هیچکجا، هیچکس» شطرنجی ناشیانه است که کارگردان و گروه همکارش، بدون توجه و هوشمندی با ذهن مخاطب کلیدزدهاند و از همان ابتدای فیلم، در صدد غافلگیرکردن مخاطب هستند. ساخت فیلم به کمینگاهی برای اعصاب مخاطبین میماند. کارگردان از همان ابتدا با دستِ باز و عامدانه و به هر نحو ممکن، بنای کشاندن و نه همراه کردنِ مخاطب، در طول فیلم دارد. فیلم از منظر مفهومی و موضوعاتِ مبتلابه روزگار ما، کشکولی از عشق و توطئه و نفرت و خیانت است و یک زن، در تمامیگوشوارههای فیلم چه در ایجاد بحران و یا در هدایت آن دستی پرقدرت دارد.
به این داستان توجه کنید: «خانوادهای به خاطر تعصبات احمقانه و مردانۀ یک پدر یا برادر یا شوهر یا پسر از هم میپاشد و شخصیت زن داستان برای فرار از این پیچاپیچِ شمشادینِ تاریک، پا به فرار میگذارد.» این، همان طرح داستان چندخطی است که در اکثر فیلمهای ملودرام اجتماعی و جناییِ چندسالۀ اخیر شاهد آن هستیم که این موضوع تکراری و نخنما که در اصل، طرح آن تشکیکهای سنگین فلسفی وجود دارد، در این فیلم نیز به شکل ناشیانهای تکرار شده است.
فضای سرد و زرد فیلم و کاراکترهای افسرده و عصبی فیلم هیچ انکشاف جدیدی برای بیننده به ارمغان نمیآورد و مخاطب را بهجای جلوبردن درطول داستان دچار تردید در نتیجهگیری میکند که البته کارگردان، عامداً در این فقره موفق بوده است. داستان بهشدت به دنبال خوراندن موضوع به بیننده است و اصلا بنای مفاهمه با بیننده را ندارد. نوع پردازش فیلم به این میماند که کسی را با مشت و لگد لهولورده کنند و بعد در اسرع وقت او را به بهترین کلینیک درمانی منتقل کنند. حکایت فیلم و اعصاب بینندگان به مثل بالا میماند. فیلم از همان تیتراژ نخست با عناوین بازیگران معروف برای مخاطب، خط و نشان میکشد و با زبانبیزبانی میگوید: تحلیل و نقد ممنوع .
چکیده ی سخن:
فیلم «هیچکجا، هیچکس» را میتوان فیلمی متوسط روبهپایین ارزیابی کرد که سعی دارد با ایستادن روی چهارپایۀ «سوپراستارها» و بازیهای تدوینی و غافلگیریهای ناشیانه هیچکاکی، سری در سرها در بیاورد؛ اما دور از انصاف است که نگوییم همین که پس از چند دهه روشنفکربازی روی پردۀ سینما، شاهد فیلمهایی هستیم که سعی میکنند «داستان» ولو تکراری و خطی بگویند، جای خوشحالی است و البته قابهای خوبی را در فیلم شاهد بودیم که باید به گروه فیلمبرداری دستمریزاد گفت.
نویسنده : مجید سان کهن