همیشه در فیلم هایمان دیده ایم که مردان با ایمان یا حتی این هم نه، بلکه یک مجید سوزوکی بزن بهادر می آید و با سلحشوری دشمن را لت و پار می کند و قهرمان می شود و... هیچ وقت ندیده ایم که قهرمان قصه مان هنگام کشیدن ماشه یا هنگام دستور آتش، دستش و صدایش بلرزد و حتی فراتر از آن، از کشتن دست بکشد...
در فیلم های جشنواره ای امسال به جنبه هایی از جنگ ایران و عراق پرداخته شد که قبل از این در کمتر فیلمی چنین جنبه هایی از جنگ را نشان داده بودند. یکی فیلم خرس به کارگردانی خسرو معصومی که در آن به معضل فراگیر آن روزهای پس از جنگ پرداخته شده است: مردانی که از جنگ باز میگردند و میبینند همسرانشان از آن ها جدا شده اند و با فرد دیگری ازدواج کرده اند. و دیگری فیلم ملکه ساخته محمد علی باشه آهنگر، این فیلمساز خوب اما کم حاشیه سینمای ایران است که باز هم مثل فیلم های قبلی اش «بیداری رویاها» و «فرزند خاک» زاویه ای از جنگ و تاثیرات آن بر انسان ها و روابطشان را نشان داده که ما قبلاً نمونه اش را نداشته ایم: دلرحمی و ترس در مقابله با دشمن!
همیشه در فیلم هایمان دیده ایم که مردان با ایمان یا حتی این هم نه، بلکه یک مجید سوزوکی بزن بهادر می آید و با سلحشوری دشمن را لت و پار می کند و قهرمان می شود و... هیچ وقت ندیده ایم که قهرمان قصه مان هنگام کشیدن ماشه یا هنگام دستور آتش، دستش و صدایش بلرزد و حتی فراتر از آن، از کشتن دست بکشد. هیچ وقت دلمان برای آن طرف میدان نسوخته است. باشه آهنگر در فیلمش کاری می کند ما همگام با قهرمان ایرانی قصه دلمان برای آن افسر عراقی که تمامی سربازانش را از دست داده و قصد خودکشی دارد، به رحم بیاید و ما همان هایی هستیم که وقتی سیاوش از بالای برج دیده بانی اش مختصات جایگاه همان سربازان را به آرپی جی زنشان می گوید و آن ها را باخاک یکسان می کند، خوشحال می شویم. با این اوصاف می توان گفت ملکه روایتی از بی رحمی و شفقت به طور تومان است.
سیاوش(میلاد کی مرام) دیده بان جنگ است و به دنبال فرصتی می گردد تا توانایی های خود را به بالادستی ها نشان دهد. او یک برج دور افتاده دیده بانی را پیدا می کند که می تواند از آن جا حیاتی ترین مختصات و جایگاه های دشمن را ببیند. این یک فرصت طلایی برای جبهه خودی است، اما با ورود شخصیت خیالی داستان(مصطفی زمانی) تردیدها آغاز می شود. به یکباره این قدرت مطلق برای کشتن انسان ها برای سیاوش ترسناک می شود.
باشه آهنگر با اینکه بازیگران تازه کاری چون میلاد کی مرام و هومن برق نورد را برای کارش برگزیده اما انتخاب هایش نتیجه خوبی داده است و همه بازیگران از عهده پیچیدگی های شخصیت های خود برآمده اند. شخصیت هایی که هر کدام تحت تاثیر شرایط روزهای آخر جنگ دچار سردرگمی ها و تلخی های بسیاری شده اند.
این فیلم از لحاظ کیفیت فنی و جلو های ویژه در مقایسه با دیگر فیلم های ژانر دفاع مقدس در سطح بسیار قابل قبولی قرار دارد و به نظر من می توان از دیدنش بسیار لذت برد.
در آخر اینکه ملکه روایت زنبورهایی است که نیش می زنند با آن که می دانند می میرند چرا که خانه از جان برایشان با ارزش تر است...
نویسنده : شبنم سیدمجیدی
منبع: نقد فارسی