یادداشت های سینمایی

نگاهی به آثار سینما - تلویزیون - تئاتر

آخرین نظرات

پولاد کیمیایی

دو نقد از فیلم سینمایی متروپل در ادامه مطلب ...

افراط در بیان‌های نمادین و اصرار بر شیرفهم کردن‌شان در ذهن مخاطب (ماجرای متروکه شدن سینما و تبدیلش به فضاهای تجاری بی‌ربط)، و سرهم‌بندی فرجام ماجرا در ساده‌ترین و دم‌دستی‌ترین شکل ممکن (دو زن یک دفعه هووبازی و اختلاف‌های خاله زنکی‌شان را کنار می‌گذارند و پسران خوب هم پسران بد را پشت در شیشه‌ای مات آن‌قدر کتک می‌زنند تا از میدان به در شوند و لبخند پیروزی یکی از پسرهای خوب دیزالو شود بر نمای باز شهر). چنین فرایندی، به جای آن‌که مخاطب را جذب ابهت ادعاشده در متن ماجراها کند، برعکس...



به نام خدا



نقد اول | نویسنده : مهرزاد دانش

یکی از نمونه‌ای‌ترین فیلم‌های کیمیایی با ویژگی‌هایی از قبیل فقدان خط دراماتیک متناسب با یک فیلم سینمایی که خود منجر به عوارض دیگری مانند پرگویی‌های بی‌ربط آدم‌های ماجرا (هر کدام از آدم‌های داستان اصرار دارند قصه‌ی زندگی خود را تعریف کنند و جمله‌های قصار بر زبان بیاورند)، عدم تناسب موقعیت‌های درام (در حالی که زن خونین و مجروح وسط سالن افتاده، دو جوان مشغل بازی بیلیارد هستند)، افراط در بیان‌های نمادین و اصرار بر شیرفهم کردن‌شان در ذهن مخاطب (ماجرای متروکه شدن سینما و تبدیلش به فضاهای تجاری بی‌ربط)، و سرهم‌بندی فرجام ماجرا در ساده‌ترین و دم‌دستی‌ترین شکل ممکن (دو زن یک دفعه هووبازی و اختلاف‌های خاله زنکی‌شان را کنار می‌گذارند و پسران خوب هم پسران بد را پشت در شیشه‌ای مات آن‌قدر کتک می‌زنند تا از میدان به در شوند و لبخند پیروزی یکی از پسرهای خوب دیزالو شود بر نمای باز شهر). چنین فرایندی، به جای آن‌که مخاطب را جذب ابهت ادعاشده در متن ماجراها کند، برعکس به کمدی‌ای ناخواسته (مثل چپاندن زن در وسط فرش در حالی که سرش بیرون است، که قرار است رعب‌آور باشد، اما عملاً مضحک است) سوق می‌دهد. البته می‌توان برای جای جای این فیلم هم مثل سایر آثار کیمیایی تعابیری تراشید و انشاهایی زیبا به بهانه‌شان نوشت و از این همه کم‌انگیزگی و کم‌رنگی شخصیتی و کم‌رمقی ظرفیت‌های دراماتیک متن و احساسات‌گرایی‌های نازل سینمایی، مفاهیمی وارونه استخراج کرد و به فیلم اعتباری جعلی بخشید، اما متن اصلی سر جای خودش هست و با نوشتن انشاء صرفاً بزک خواهد شد. کیمیایی شاید در لحظه‌هایی عکس‌پرداز خوبی باشد، اما مدت‌هاست که دیگر قصه‌پرداز خوبی نیست.




نقد دوم | نویسنده : مهدی آذرپندار

 
پیش از این هم نوشته بودیم و گفته بودند که کیمیایی تمام شده است، ولی همچنان اصرار به فیلمسازی دارد، نوشته بودیم و گفته بودند که کیمیایی تحت تأثیر القائات جماعت بت‌پرستی که همیشه اسکورتش می‌کنند، دیگر قصه‌گویی و برای مردم فیلم ساختن را که زمانی بزرگ‌ترین امتیاز و وجه تمایزش با جریان روشنفکری بود، برای خود کسر شأن خود می‌داند. نوشته بودیم و گفته بودند که مسعود خان دیگر دور همی و تفننی و بیشتر به عشق بچه‌های «کارگاه آزاد فیلم»، فیلم می‌سازد تا هر چیز دیگر. اما با همهٔ این احوالات، جدی‌ترین منتقدان کیمیایی هم باور نمی‌کردند که مهملی به نام «متروپل» را او ساخته باشد. مهملی که دارد می‌گوید «کیمیایی» دیگر اصلاً در هپروت سیر می‌کند و شهروند ایران نیست؛ شهروند جای دیگری هم نیست، او دارد در دنیای مهمل خودساخته‌اش زندگی می‌کند. دنیای بی‌منطق آدم‌های پوسیدهٔ کز کرده داخل سینماهای لاله‌زار که بیلیارد بازی می‌کنند و معتقدند یگانه جوانمرد عالم آنهایند. و همین می‌شود که در سالن برج میلاد همان‌ها که بتش کردند، حالا به سرتاپای فیلمش می‌خندند.
  «متروپل» اصلاً فیلم نیست که بخواهیم نقدش کنیم. یک مرثیهٔ دورهمی است در تعطیلی سینماهای لاله‌زار و تبدیل آن‌ها به انبار موتورسیکلت با کمی چاشنی رفاقت و خیانت و مثلاً جوانمردی با حضور یک زن چادری. در مهمل بودن فیلم همین بس که کل فیلم مقدمه‌چینی برای ماجرای دوئل دو زن است، اما وقتی این دو زن به هم می‌رسند، یکیشان می‌پرسد: «بچه‌ات چطور است؟» و آن دیگری جواب می‌دهد: «دستبوس شماست». و به همین راحتی این دوئل به پایان می‌رسد! همین! باور کنید فیلم «کیمیایی» چنین فیلم مهملی است!
آقای کیمیایی! اگر قرار است در سینما «متروپل» اکران شود،‌‌ همان بهتر که سالن‌های سینما انبار موتورسیکلت باشند و روی سن آن، بند رخت آویزان کنند. مخاطب عام هم می‌رود شعله را برای بار چندم می‌بیند. لااقل «شعله» به شعورش توهین نمی‌کند.

نظر شما چیست ؟؟؟

 

نظرات  (۴)

صد در صد بانقدشما موافقم......
با سلام
مرسی از نقد خوبتون. حرف دل من هم بود : سالهاست که با ذوق فیلمهای کیمیائی رو میبینم و سالهاست که باز از  نو نا امید میشم ! 

فکر کنم بهتر بود کیمیائی بعد از "ا عتراض   "  یا حتی "رضا موتوری " و "قیصر" , ... سینما رو میبوسید میگذاشت کنار : اینجوری یادش در خاطره ها به گونه دیگری حک میشد.  
کسانی هستند که خیلی زحمت می کشند تا حرف دلشان را بگویند، ولی متاسفانه با ساختاری ضعیف این امکان از دست می رود.

aghaye azar pendar.

mamnoon az naghdeh jalebetoon.motasefaneh man bedoone didane naghd haye film raftam didamesh va ham be sho,ooram tohin shod va ham az inke vaghtam hadar shod motasefam


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم