وقتی پرسه در مه را می بینی ، جذب می شوی ، با این که روایت فیلم ، به شیوه ی خطی مرسوم نیست ، با این حال بازی های روان ، شخصیت پردازی تیپ گرایانه (که معلوم نیست حسن است یا عیب) ، و قاب بندی هایی مبتنی بر تلفیق تعلیق و فلسفه که البته ریشه هایی درون گرایانه و روان شناختی دارد ، خطاهای داستانی فیلم را می پوشاند. اما بعد از در گیر شدن با داستان و مرور آدم ها و دغدغه هایشان ، به نکاتی می رسی که پاسخش به دانش روان شناختی ات بر نمی گردد یا در پیچیدگی های دراماتیک اثر گم نمی شود . بلکه ویژگی است که این نوع فیلم ها دارند و گریزی از آن نیست...