یادداشت های سینمایی

نگاهی به آثار سینما - تلویزیون - تئاتر

آخرین نظرات

این روزها دغدغه سینما در میان اغلب از سینماگران رو به فراموشی رفته است. یا آنقدر غرق در رساندن یک پیام و مفهوم می شوند که اصلا یادشان می رود که مخاطبی هم هست و باید هر طور شده او را تا پایان با خودشان همراه کنند یا به قدری به خیال خودشان برخلاف جهت آب می خواهند شنا کنند و زبانی جدید در سینما پدید آورند که نه فرصتی پیدا می کنند برای تعریف کردن قصه و نه رساندن هدف شان به مقصد. ولی سیاوش اسعدی با «جیب بر خیابان جنوبی» بعد از مدت ها سینما را در جریان سیال قصه فیلم اش جاری ساخته است. . . 

 

نه می خواهد حرف های فلسفی و عمیقی بزند و نه زبان عجیب و غریبی را ابداع کند برای خودنمایی. این فیلم جزو معدود فیلم های سینمای این روزهای ایران است که فقط قصه شخصیت هایش را روایت می کند و بیهوده سعی در تحلیل جامعه و ارائه نمادهایی از انسان های آن جامعه برای کالبدشکافی آنها ندارد. چرا که برخی از کارگردان ها پیش خودشان فکر می کنند که هر فیلمی که قرار است بسازند مانند رسالتی است بر گردن آنها که باید هر مقوله و پدیده ای که در جهان وجود دارد را در آن مطرح و تحلیل کنند. ولی سیاوش اسعدی با «جیب بر خیابان جنوبی» نشان داده که می خواهد یک قصه تعریف کند که تمام تمرکز و انرژی اش را هم برای درست روایت کردن آن معطوف کرده است.

 

اسعدی با هوشمندی شخصیت اصلی فیلم اش که یک دزد است و دختری که در ادامه با او همراه می شود را از جامعه جدا کرده و از شهر و جامعه به مثابه پس زمینه و به عنوان لوکیشن برای تعریف قصه فیلم اش استفاده کرده است. طوری که به هیچ کس اجازه به حاشیه رفتن در فیلم اش را نمی دهد و با تسلط کامل داستان جیب بر فیلم را روایت می کند. با توجه به مسائل فرهنگی و دیگر مسائل موجود در جامعه ایرانی، امکان بیان کردن برخی از داستان ها و پیام ها وجود ندارد ولی «جیب بر خیابان جنوبی» با این که ریسک بالایی را متحمل شده دست برروی یک داستان«بانی و کلاید» گونه می گذارد و با محوریت قرار دادن یک زوج خلاف کار آن هم در تهران به راحتی به سراغ بومی سازی و تطبیق شرایط فرهنگی و جغرافیایی می رود و همذات پنداری برانگیز ترین شخصیت خلاف کار سینمای ایران را خلق می کند. خلاف کاری که قانون و شیوه مخصوص خودش را دارد. کم حرف می زند و صورت بی روحی دارد ولی در تنهایی خودش و دور از هیاهو به دنبال زنی در گذشته اش می گردد و در پایان به جای رسیدن به سزای اعمالش به تحولی درونی دست پیدا می کند. پایانی خوش برای این داستان تلخ نه تنها قدرت و نگاه متفاوت و صحیح اسعدی را نشان می دهد که خبر از فیلم های سینما محور یک کارگردان مستعد در آینده را میدهد. بازی های درخشان فیلم، موسیقی بی نظیر و تاثیرگذار پیمان یزدانیان که به جای تهییج فضا بیشتر به انتقال حس عاطفی بین دو شخصیت اصلی فیلم تمرکز می کند از دیگر نقاط قوت فیلم است. نسل جدید سینمای ایران همان طور که در بین فیلم های اول دیدیم در حال آغاز مسیری کاملا متفاوت از پیشینیانشان هستند که با قدرت تمام می خواهند دغدغه سینما و روایت قصه را در اولویت کار خود قرار دهند. سیاوش اسعدی هم یکی از همان کارگردانان تازه نفسی است که با دومین فیلم خود به چنان پختگی دست پیدا کرده که کسی فکر نمی کند این دومین اثر سینمایی او باشد. اسعدی و هم نسلانش سینما را آن طور که باید باشد تعریف می کنند.

 

 

منبع

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم