یادداشت های سینمایی

نگاهی به آثار سینما - تلویزیون - تئاتر

آخرین نظرات

محمدرضا شفیعی «تهیه کننده ی سریال » گفتـه بود : « سعی ما بر این بوده تا قصه ای را به تصویر بکشیم که در آنچه به نزدیک شدن به سبک زندگی اسلامی شاخص است، تأثیرگذار باشد » ولی آن چیـزی که بنده دارم از داستـان دریافت می کنـم ارتباط چندانـی با سبک زندگی اسلامی پیدا نمی کنـد ...



به نام خدا



سریال «مادرانه» را کم و بیش می بینم این روزها. با افطار و نماز هماهنگ است و معمولا ۱۰ دقیقه پایانـی اش را با خوش شانـسی شاید ببینم ! ژانر فیلم اجتماعی است. آن طور که تهیه کننده سریال از داستانـی که نویسنده نوشتـه تعریف کرده بود ، انتظار سریالی مناسب و مطلوب داشتم ولی نه مناسب است و نه مطلوب. چند سالـی بود سوزن سیمای جمهوری اسلامـی در ماه مبارک رمضـان به بهشت زهرا ، ارتباط ارواح ، کُما و مسائل ماوراء الطبیعه گیر کرده بود حالا یکی دو سالـی است قصد دارند ژانر « بدبختی » ، « غم » ، « عزا » ، « مصیبت » ، « دعوا » و « جنجال » را در لحظات پس از افطار برای مردم به نمایش بگذارند ! محمدرضا شفیعی گفتـه بود « سعی ما بر این بوده تا قصه ای را به تصویر بکشیم که در آنچه به نزدیک شدن به سبک زندگی اسلامی شاخص است، تأثیرگذار باشد » ولی آن چیـزی که بنده دارم از داستـان دریافت می کنـم ارتباط چندانـی با سبک زندگی اسلامی پیدا نمی کنـد. شاید سکانس های کوتاهـی از نماز و افطار و مسجد و صحبت های معنوی برخی کاراکترها با هم را با تخفیف ۵۰ درصد بشـود گوشـه ای از سبک زندگی اسلامـی به حساب آورد ؛ شاید سعید نعمت الله با روایت کردن عاقبت یک دلّال حرفـه ای می خواهــد نتیجـه دوری از اسلام و دوری از معنویـت را برای بیننده به معرض نمایش بگذارد. یا شاید هم می خواهد در کل داستـان بگوید « خانواده یک نهاد مقدّس است که اگر در یک رکن آن خللی بوجود بیاید تمام اجزاء آن تحت تأثیـر خلأ و نبود آن یک رکن قرار می گیرند » ! اما جریان کلی داستـان هیچ ربطـی به سبک زندگی اسلامی ندارد ، بلکه برخی قسمت ها کاملا متناقض است. البته جای سؤال اینجاست که حضرت آقای شفیعـی چطور با برخی بازیگـرانی که هیچ اعتقـادی به سبک زندگی اسلامی و بسیاری از اعتقادات اسلامی ندارند می خواهند سبک زندگی اسلامی را نشان مان دهند ؟

انتقاد اول : درون مایه قصـه ای که نعمت الله روایت می کند خیلی شبیــه به قصـه سریال ” جراحت ” است که چند سال پیش با نویسندگی شخص سعید نعمت الله و کارگردانی محمد مهدی عسگرپور از همین شبکه سه پخش شد. دیدی که نعمت الله در این داستـان به شخصیت ها و کاراکتـرهایش دارد همان دیدی است که در سریال جراحت مشاهده کردیم ! مشکلات و آسیب هایی که در دو خانواده بروز پیدا می کند و منجر به زنده شدن اختلافات دیرینـه شده و الخ … . برخی کاراکتـرها در این سریال فقط بصورت اسمـی عوض شده اند و در سریال های گذشتـه نویسنده وجود دارند ؛ برای نمونه « جمیلِ » دیوار که در عین بزهکار بودن علاقـه عمیق و وافـری به دخترش داشت اینجـا فقط با تغییــر چهره و البته شیوه بزهکاری (!) به ” اردلانـ ” ـی تبدیل شـده که باز هم علاقه عمیقـی به دخترش دارد ؛ جمیل در یکی از سکانـس های پایانـی از دختـرش که علاقه شدیدی به او داشت شنیـد که به او علاقـه ای ندارد چون دزدی می کند و به همین دلیل تقریبا کنترل اعصاب خودش را از دست داد (!) دومـی هم در سکانـس دیگــری از دختـرش که وابستگـی عاطفـی عمیقـی به او داشت شنید که دوستش ندارد و تا دو – سه قسمت بعدی سریال ، اردلان تمجیـد مَنگ این گفته بود و مخاطب هم سرگردان بین قصه ! الان دقیـقا این دو شخصیـت تفاوت هایشان چیست ؟ چرا باید یک کاراکتـر در دو سریال که باید موضوع قصـه شان متفاوت از هم باشد ، شبیـه هم باشند و فقط از جنبه ظاهـر تغییــراتی در آنها صورت گرفته باشد ؟

انتقاد دوم : قصـه فیلم روایتگــر زندگی یک خانواده ثروثمند و به قولـی « بالاشهـری » است. مشکلاتـی که گریبان گیـر خانواده اردلان تمجیــد شده در کدام شهرستـان و حتی استان از شهرستان ها و استان های ایران مشاهده می شود ؟ یکی از دلایلـی که مخاطب به خوبی نمی تواند با شخصیت های داستـان همـراه شود ، عدم وجود شاخصـه ها و ویژگی هایی هست که بتواند مخاطب را با کاراکتـرها و شخصیت های داستان پیوند دهد. چه تعداد از دختـران ایرانـی مشکلی از نوع مشکل « رها » را دارند ؟ چه تعداد از پسـران ایـرانـی درگیـر ماجرایــی شبیه به ماجرای بوجود آمده برای « فرزاد » می شوند ؟ آیا واقعا عموم خانواده های ایـــرانـی با چنین مشکلاتـی روبرو هستند که بخواهند روبروی تلویزیون میخ کوب شده ، نهایت داستان را متوجه شده و راه حل های ارائه شده در فیلم برای حل مشکلات این چنینی را در زندگی خودشان به کار بگیرند ؟ هدف از ساخت سریال های این چنینــی مگر این نیست که مخاطب متوجــه موضوعاتــی شود که تا به حال کمتــر به آنها دقت کرده یا اصلا دقت نکرده است ؛ پس دقیقـا از کجای این سریال می شود راه حل هایی برای حل مشکلات مبتلا به خانواده ها پیدا کرد یا کجای این سریال دارد زوایای تاریک زندگی حداقل برخی خانواده ها را روشن می کند ؟

انتقاد سوم : دیالوگ ها در بسیـاری اوقات خسته کننده است. به قولی دیرپز است ! دیر هضم است ! به راحتی نمی شود درکشان کرد. بعضی دیالوگ ها بیش از حد گنگ و فلسفـی نوشته شده ؛ نظرم این است که اگر سعید نعمت الله این قصـه را با بسـط بیشتـر به « رمان » تبدیل می کرد بهتر بود و اتفاقا فروش بیشتـری هم پیدا می کرد. مخاطب سیمای جمهوری اسلامی در دقایق پس از افطار دنبال شنیدن جملات فلسفـــی و مشاهده کاراکترهای فانتـــزی که مشابه شان در عالم واقع خیلی کم پیدا می شود و یا اصلا پیدا نمی شود نیست ؛ یعنی خیلی ساده تر بگویـم مردم دیگـر حوصله نشستن پای این فلسفـه بافی ها را ندارند ! شاید سعید نعمت الله قصد داشتـه کمی فضـای دیالوگ ها و گفت و گوی تئاتر را به تلویزیون و صحنه نمایش ویدئویی بکشاند که این گونه دیالوگ نوشته است. دیالوگ در عین اینکه می تواند ماندگار بشود باید ساده و زودپز باشد !

انتقاد چهارم : تکیه بیش از اندازه به غم و اندوه و بدبختی و بلا در سریـال مشمئـز کننده است ؛ به نحـوی که حتــی میزانسـن ها نیز متأثـر از غم و اندوهی که قصـه منتـقل می کند در اکثر موارد فضاهای تاریـک و کم نور را برای مخاطب به نمایش می گذارد. کارگردان سریال نیـز نتوانستـه ضعف فیلمنامه را جبـران کند ، به همیـن دلیل در امـری کاملا غیرحرفه ای یک شوک عجیب و البته خنده دار در قسمت های رو به پایان به مخاطب وارد می کند و آن این است که در بیمارستـان و در هنگامــی که ” رها ” شخصیت همیشه عصبانـی فیلم (!) در کُما به سر می برد ، پدرش که یک هفته چیزی نخورده (!) و حرکتی هم نکرده است یک باره با دیدن نامـزد قبلـی اش به جوش و خروش می آید و در آن گیر و دار خواستگــاری می کند … !

نکته ی آخر هم اینکـه اگرچه داستـان بسیار بهتر از این می توانست ساخته و سپس پرداختـه شود لیکـن نقاط ضعف و نواقصـی که در فیلمنامه و کارگردانـی و بعض موارد دیگـر وجود دارد نمی تواند مخاطب را راضی کند که تا انتها به دنبال داستـان باشد؛ هر چند این امر بدیهی به اثبات رسیده است (تا به حال شنیده بودید یک امر بدیهی به اثبات برسد؟!) که هیچ چیزی در ایران قابل پیش بینــی نیست حتی این موارد جزئی و کوچک ! البته ما آخرش هم نفهمیدیــم که عنوان انتخابــی برای این فیلم چه ارتباطــی با محتوای و درون مایه داستان و قصـه ای که دارد روایت می شود پیدا می کند؛ بهتر بود « پدرانه » نام می نهادندش … !



نویسنده : نامشخص

برگرفته از سایت : مداحین !



نظرات  (۱)

سلام     

تشکر از شما به خاطر ارسال مطلبتان به سایت "حرف تو"
بهتر بود نامش «پدرانه» باشد"
"
با آدرس: http://harfeto.ir/?q=node/12004 
در این سایت انتشار یافت.
چشم به راه مطالب خوب شما هستیم.
هدیه سایت حرف تو به شما:

"امام خامنه‌ای (حفظه‌الله): من توصیه میکنم، هم مردم را به بردبارى، هم مسئولین محترم را به شکیبائى و حوصله. نباید توقع داشت مشکلاتى که در سر راه مردم وجود دارد - چه در زمینهى اقتصادى، چه در هر زمینهى دیگرى - در مدت کوتاهى برطرف شود."

یا علی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم