فیلمنامه بحران ۴۸ ساعته را بدون افت ریتم روایت می کند و کشش دراماتیک را از دست نمی دهد اما حاتمی کیا قصد ندارد تا اسطوره سازی کند، چرا که فیلم ظرفیت کافی برای اسطورهسازی داشته است. وی بدون ذوق زدگی روایتش را در چارچوب خط داستانی جلو می برد.فیلمنامه به لحاظ ضرباهنگ و خلق موقعیت های سخت به خوبی پیش می رود همانطور که می توانیم به سکانس دیدار چمران با طرف مقابل اشاره کنیم که حاتمی کیا برای اجرای این پلان ها به جنس فیلمبرداری و میزانسن ها به خوبی در خدمت ژانر و سینما جلو می رود و در این صحنه دوربین از بالا تصویری از موقعیت و جغرافیا خطرناک را به تصویر می کشد.....
به نام خدا
بارها از زبان مدیران سینمایی درباره سینمای ملی و فاکتورهای آن شنیدهایم اما نمونههایی که در میان این صحبت ها مطرح شده است برای نمایش سینمای ملی در سطح باقی مانده اند و هیچ جذابیتی برای مخاطب و حتی مدیر مربوطه هم نداشته است، آنچه که از بیرون می زند نداشتن دغدغه فیلمساز برای طرح موضوع است.
هفدهمین فیلم ابراهیم حاتمی کیا را می توانیم در خانواده سینمای ملی قرار دهیم، سینمایی که براساس ساختار سینما با زبان دراماتیک و خلق صحنه و موقعیت های استاندارد برای پرده بزرگ ساخته میشود، «چ» محصول اندیشه و دغدغه حاتمی کیا است.
فیلمنامه «چ» ۴۸ ساعت بحرانی شهر پاوه را روایت می کند که حضور مصطفی چمران به عنوان نماینده دولت آغازگر مسیر تازه ای برای نجات این شهر است، در سفر شهید چمران به پاوه، سرهنگ فلاح از ارتش هم او را همراهی می کند اما شخصیت بعدی و تاثیر گذار فیلم در پاوه شهید اصغر وصالی است که با اجرای خوب بابک حمیدیان در مدت زمانی که در فیلم حضور دارد تبدیل به یک قهرمان می شود که از دو شخصیت دیگر یعنی فلاح و چمران جلوتر می زند.
فیلمنامه به لحاظ ضرباهنگ و خلق موقعیت های سخت به خوبی پیش می رود همانطور که می توانیم به سکانس دیدار چمران با طرف مقابل اشاره کنیم که حاتمی کیا برای اجرای این پلان ها به جنس فیلمبرداری و میزانسن ها به خوبی در خدمت ژانر و سینما جلو می رود و در این صحنه دوربین از بالا تصویری از موقعیت و جغرافیا خطرناک را به تصویر می کشد.
فیلمنامه بحران ۴۸ ساعته را بدون افت ریتم روایت می کند و کشش دراماتیک را از دست نمی دهد اما حاتمی کیا قصد ندارد تا اسطوره سازی کند، چرا که فیلم ظرفیت کافی برای اسطورهسازی داشته است. وی بدون ذوق زدگی روایتش را در چارچوب خط داستانی جلو می برد.
فیلمنامه برای اضافه کردن داستانکهایی از یک زوج عاشقانه استفاده می کند که سیروان (امیررضا دلاوری) قصد دارد راهش را برای مبارزه ادامه دهد و هانا با بازی خوب مریلا زارعی در جهت تغییر نظر او است که این داستانک جذاب مقدمه خوبی می شود برای رسیدن به سکانس سقوط هلیکوپتر با اجرای هنرمندانه و تکنیکی که در سینمای ایران بی نظیر است.
فریبرز عربنیا برای اجرای نقش مصطفی چمران به لحاظ فیزیکی و چهره انتخاب خوبی بود اما در لحن و بیان دیالوگها انتظار بیشتری می رفت که دیالوگها محکم تر گفته شود، انتخاب سعید راد از هوشمندی حاتمی کیا نشات می گیرد، چرا که پرسوناژ سرهنگ فلاح یک ارتشی است که از زمان قبل از انقلاب به ارتش اضافه شده همانطور که سعید راد شروع کارش را هم از زمان پیش از انقلاب آغاز کرده است، همین مساله به درک نقش و فضای حسی تماشاگر کمک زیادی می کند.
ابراهیم حاتمیکیا آثار درخشانی در سینمای ایران ساخته است که هریک در زمان خودش و برخی ها در کلیت زبان جامعی دارند، سینمای حاتمی کیا یک بخشش را خودش و بخش دیگر را اثرش است که می سازد، فیلمهای او همواره بستر عظیمی را برای بحث و گفتگو برای مخالفان و موافقانش ایجاد می کند.
حمید غفاریان