یادداشت های سینمایی

نگاهی به آثار سینما - تلویزیون - تئاتر

آخرین نظرات

نگار آذربایجانی فیلم ساز جوانی است که در سال 1378 جلوی دوربین و برای مرحوم رسول ملاقلی پور در فیلم نسل سوخته به ایفای نقش پرداخت. یک سال قبل تر هم در شیدا به عنوان دستیار تدوین حضور داشت و از این منظر با سینما بیگانه نبود. سپس یک دهه را بدون آن که در هیچ اثر بلند سینمایی باشد، سپری کرد و در سال 1388 نخستین تجربه ی بلند سینمایی اش را ساخت. آینه های روبرو فیلمی است که آذربایجانی علاوه بر کارگردانی، نویسندگی و تدوین آن را هم بر عهده داشته است....

آغاز فیلم، تاثیرگذار و به یادماندنی است. ملاقات رعنا (با بازی غزل شاکری) در زندان با همسرش، صادق (با بازی صابر ابر) و گفت و گوهایی که میانشان رد و بدل می شود، به شدت عاطفی است و به نوعی در همان آغاز ضربه را به مخاطب وارد می کند. این بر خلاف آغاز بسیاری فیلم ها در سینمای ایران است که شروعی نرم و شمرده دارند. فرشته طائرپور که تهیه کنندگی این فیلم را برعهده داشت هم در گفت و گویی با سایت خبرآنلاین اظهار داشته است: " هنوز که هنوز است از دیدن سکانس اول فیلم در زندان متاثر می شوم و محال است گریه‌ام نگیرد".

اما این شروع علاوه بر اثرگذاری، کارکردهای دیگری هم دارد و زمینه مناسبی برای شناخت یکی از شخصیت های اصلی فیلم و رگه های مذهبی او فراهم می آورد. اما داستان حالت موازی دارد و هم زمان، همراه اتفاقاتی می شویم که دیگر شخصیت اصلی فیلم – آدینه (با بازی شایسته ایرانی) را درگیر خود کرده است. این هم زمانی به خوبی تضاد میان پایگاه های اقتصادی، اجتماعی و حتی فرهنگی دو شخصیت را به خوبی برجسته می کند.

نماد ها و نشانه ها به روشنی نشان از آن دارد که هرکدام از این شخصیت ها چه دغدغه هایی دارند و چگونه فکر می کنند و ناهم خوانی آن ها به خوبی معلوم می شود. یکی از آن ها به خوبی با هویت زنانه اش کنار آمده و ابداً ابایی از آن ندارد و زنانگی را مانعی برای ورود قوی و جدی به اجتماع بر نمی شمرد. در حالی که دیگری هویتی دارد تثبیت نشده و درگیر این مسائلی است که زندگی اش را تحت تاثیر قرار داده است.

پس از آن که بر حسب اتفاقات پیش آمده، این دو نفر، همراه می شوند، فرصت می یابند تا تجربه های جدیدی به دست آورند و از دریچه یکدیگر، وارد دنیاهایی شوند که تا پیش از این برایشان نا شناخته و گنگ بوده است. رعنای سنتی با ترنسی (دگرباش جنسی) مواجه است که دنیای پیچیده و در هم ریخته ای دارد و آدینه تثبیت نشده، در دست و پازدگی میان زن بودن یا نبودن، با چشمه جوشانی از زنانگی و مادر بودن مواجه است و حتی در بخش هایی این فرصت را می یابد تا تجربه های زنانه ای چون در آغوش گرفتن و اشک ریختن را از سر بگذراند. این تضاد ظاهری و همراهی ناگزیرشان با هم سبب می شود شخصیت ها رفتارشان را در آینه ذهنی طرف مقابل ببیند و دست به بازتعریف برساخته های ذهنی بزنند؛ نه لزوماً نوعی تحول ادراکی تصنعی که شکلی از بازآفرینی مفاهیم اجتماعی.

فیلم نامه به رغم آن که شروعی دو پاره دارد و داستان موازی دو شخصیت را جدا و بی اطلاع از هم روایت می کند، اما ماهیتی دوگانه ندارد و چینش ها و رفت و برگشت ها منطقی از آب در آمده است. حوادث فرعی که برای رعنا و آدینه پیش از آشنایی به وقوع می پیوندد، دغدغه های اجتماعی فیلم ساز است که به شکلی گذرا و تیتروار به آن ها اشاره می شود. برجسته ترین شکل آن را می توان به سکانس هایی نسبت داد که رعنا مسافرکشی می کند و گفت و گوها و الگوهای عمل اجتماعی مسافران قابل تامل است.

از سوی دیگر آینه های روبرو فیلمی نیست که بخواهد به زور و با پیچیدن و گره افکنی های زاید، ادای یک فیلم روشن فکرانه را در بیاورد. موضوع به خودی خود به شدت حساس هست و تلاش فیلم نامه نویس بر آن بوده تا در بخش هایی و در قالب گفت و گوها، کلیدهایی به مخاطب عرضه شود تا او بتواند بیش تر و بهتر با دگرباش های جنسی آشنایی پیدا کند. از این منظر فیلم تلاش موفقی است و تا حدود زیادی بدون آن که سوگیری کند، توانسته وضعیت این دگرباش ها را به عنوان قربانی هم در خانواده و هم در جامعه به تصویر بکشد.

بازی روان بازیگران از دیگر نقاط برجسته فیلم است. غزل شاکری که در سال های 1366 و 1367 تجربه بازی در دو فیلم سینمایی را داشت، پس از دو دهه و در سال 1384 و با فیلم وقتی همه خواب بودند به عنوان بازیگر به سینما بازگشت. بدون شک بازی زیبا و باورپذیر او در نقش یک زن سنتی و البته کوشا بخشی از موفقیت فیلم را شامل می شود. شایسته ایرانی هم پیش تر به عنوان بازیگر در آفساید جعفر پناهی درخشید و در موج سوم آرش سجادی به ایفای نقش پرداخت و بازی خوبش در نقش یک دگر باش جنسی نشان از تکنیک شناسی و احاطه اش بر نقش دارد. اما ترکیب دیگر بازیگران به مراتب شناخته شده تر بود و از میان آن ها می توان نقش آفرینی همایون ارشادی را به عنوان دیگر نقطه برجسته در این فیلم دانست.

پایان بندی فیلم هم به نوعی پایانی است نیمه بسته در راه دراز دست و پا زدن میان آن چه که رعنا هست و البته نیست و تلاشش برای تثبیت! و این امر نشان از آن دارد که آذربایجانی فارغ از نتیجه، تاکیدش بر فرآیندی است که طی می شود و هزاران دگرباشی که شاید هرگز جسارت یا توان و موقعیت آدینه را نداشته اند. بالاخره پس از اتمام فیلم و پیش ازحک شدن نام عوامل، پاراگراف هایی را می بینیم که از تعداد دگرباش های جنسی و وضعیت زندگی آن ها می گوید.

در نهایت آینه های روبرو را باید فیلمی کاملاً زنانه دانست با حضور زنان کم کار سینما که داستان گوی دختری است در حال فرار برای تثبیت هویت جنسی اش با کارگردانی که فیلم اولش را می سازد و بازیگرانی در نقش های کلیدی که مجموع نقش آفرینی شان به اندازه انگشتان دست است. فیلم به وضوح روایت گر آن هایی است که از هویتشان فرار نمی کنند بلکه تلاش در جهت شناخت و تثبیت آن دارند و این جبر اجتماعی است که عرصه را بر این راه گشایی و تثبیت هویت جنسی – فارغ از این که چه هست و چه باید باشد – بسته. با همه این تفاسیر احتمالاً حضورهای موفق بین المللی و جوایز مختلف این فیلم در جشنواره های معتبر جهانی را باید گواهی دانست بر موفقیت رعنا و آدینه که مثل آینه ای روبروی هم قرار گرفته اند.

منتقد:‌سولا اکبریه

منبع:نقد فارسی

نظرات  (۴)

آفرین خیلی نقد خوبی کردید .
سلام من ترنس  mtf هستم واقعا ممنونم که به قشر ما توجه کردین و فرهنگسازی برای شناخت ما به مردم انجام دادین ممنونم یه دنیا
خیلی این فیلم عالیه من دیدم و واقعا لذت برم از بازیهای درخشان، داستان پردازی و کارگردانی عالی این فیلم. از تمامی بازیگران، عوامل و بخصوص خانم کارگردان تشکر میکنم. از اینکه به موضوعات اجتماعی که بسیار مهم هستند می پردازید ممنونم.
تشکر زیاد از خانم اذربایجانی و دیگران به خاطر پرداختن به قشری که کمتر به ان توجه شده

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم