یادداشت های سینمایی

نگاهی به آثار سینما - تلویزیون - تئاتر

آخرین نظرات

"انتهای خیابان هشتم" ایده بسیار جذابی دارد که امینی با کمک محمد باغبانی توانسته فیلمنامه ای را با اتکا بر جزییاتی که در ساخته قبلیش کمتر دیده بودیم بنویسد. فیلمنامه نسبتا مشکلاتی هم دارد چرا که این جزییات که اشاره شد ابهاماتی را به وجود آورده است...

 

 

نقد فیلم «انتهای خیابان هشتم» :

پس از "هفت دقیقه تا پاییز" منتظر دیدن "انتهای خیابان هشتم" بودیم ومی دانستیم باز هم با اثری تلخ و مهیج مواجه خواهیم بود و حالا پس از 1 سال حرف و حدیث و لغو های چندباره اکران، این فرصت فراهم شده است.

"انتهای خیابان هشتم" ایده بسیار جذابی دارد که امینی با کمک محمد باغبانی توانسته فیلمنامه ای را با اتکا بر جزییاتی که در ساخته قبلیش کمتر دیده بودیم بنویسد. فیلمنامه نسبتا مشکلاتی هم دارد چرا که این جزییات که اشاره شد ابهاماتی را به وجود آورده است.

وقتی وارد مرحله اجرای فیلمنامه می شویم از همان ابتدا برای مخاطب پرسش به وجود می آید که این همه هیاهو و اضطرابی که در چهره شخصیت ها می بینیم به چه دلیل است و در واقع امینی با قرار دادن جزییاتی سعی در پاسخ دادن این سوالات داشته است که متاسفانه در برخی مواقع سانسوری یا شاید ابهام های بیجای کارگردان یا هر دلیل دیگه این پاسخ را نمی دهد اما در واقع حدسیاتی می توان زد.

نیلوفر، بهرام و موسی تنها 3 روز فرصت دارند که پول دیه سعید برادر نیلوفر (که تعریفی از نحوه جرم و جنایتش نداریم) را فراهم کنند مبلغی که در فیلم 100 میلیون عنوان شده است و در این بین ما داستانک های فرعی را نیز داریم که بار دراماتیک فیلم را افزایش می دهند از جمله قصه دختر بچه موسی و زن هرزه ای که در ابتدای فیلم به همراه بچه موسی دیده می شود یا جریان نارفیقی کردن امیر با بازی محمدرضا غفاری که در پایان فیلم منجر به آن حادثه هولناک می شود، اینها خوب با قصه اصلی مرتبط نشدند که با توجه به حواشی باز متوجه نمی شویم ایراد فیلمنامه است یا ممیزی.

موقعیت بحرانی که امینی در ابتدای فیلم می سازد تا اواسط فیلم در حال حل شدن است و مخاطب به یک پایان خوش امیدوار می شود اما یک نقطه عطف در حدود دقیقه 50 که به دلیل سابقه سیاسی پدر نیلوفر (این هم فقط حدسیات است چرا که باز هم توضیح دقیقی از چرایی عدم پرداخت پول نداریم) موسسه خیری که قرار است کمک کند از این کار سر باز می زند فیلم را وارد مرحله تازه تری می کند و از اینجا فیلم به معنای واقعی به اوج هیجان و اضطراب می رسد.

نیلوفر با یک پیشنهاد مواجه می شود پیشنهادی که شاید اعدام نشدن برادر را به همراه داشته باشد اما عصمت نیلوفر را از بین خواهد برد. ابتدا نیلوفر قبول نمی کند اما بعد از لغو کمک موسسه خیرخواه قضیه فرق می کند که متاسفانه نمی فهمیم نیلوفری که قرار بوده کلیه اش را بفروشد چرا اینکار را انجام می دهد و آیا واقعا خودفروشی آخرین راه بوده است؟

از اینجا به بعد فیلم حتی لحظه ای از تب و تاب نمی افتد و تماشاگر را نفس در سینه حبس شده جلو می برد و اتفاقا بار اشک انگیزی فیلم هم از اینجا آغاز می شود.

تنها یک روز وقت باقیست و 3 شخصیت اصلی قصه به همراه مهدی ماهانی آخرین تلاششان را انجام می دهند. موسی یک مسابقه مشت زنی حساس در پیش دارد که مهدی ماهانی از عاقبت این مسابقه با خبر است و سعی دارد با کمک بهرام نگذارد موسی پا به این مسابقه بگذارد و خودش نیز که پوکرباز قهاری است قرار است در یک مسابقه حساس قمار که پول میلیونی دارد شرکت کند.

نیلوفر با کلنجار رفتن با خودش سعی می کند پیشنهاد خودفروشی کردن را هضم کند و سرانجام دست به این کار می زند و وارد آن خانه می شود اما بهرام از هیچ جیز با خبر نیست...

نیم ساعت پایانی فیلم که چهار شخصیت اصلی قصه درگیر این موقعیت ها می شوند بسیار پر اضطراب و نفس گیر دنبال می شود و تدوین موازی فوق العاده فیلم در پیشبرد فیلم و روند جلو رفتن این چهار قصه کمک می کند و در واقع فیلم می خواهد ما را به آن لحظه هولناک و حادثه پایان فیلم نزدیک کند اما متاسفانه نتیجه گیری پایانی فیلم را اصلا نمی بینیم و پایان بندی در واقع نابود شده است...

بهرام با بازی صابر ابر از قصد خودفروشی نیلوفر با خبر شده و به سرعت به پمپ بنزین حرکت می کند، جاییکه این پیشنهاد از آنجا بیرون آمده و او به امیر می رسد که نمی فهمیم چه کاره بوده و اصولا این پمپ بنزین کارش همین است و امیر دختر ها را تور می کند یا فقط اینبار اینکار را کرده است!

تدوین موازی این چهار اتفاق بسیار در خدمت فیلم بوده و مخاطب مدام دنبال این است که از حال هر چهار نفر باخبر شود اما در پایان متاسفانه به گفته امینی پایان فیلم دچار ممیزی شده و ما فقط می توانیم از حالت چهره نیلوفر در آن خانه فساد باخبر شویم که بهرام در لحظه آخر خودش را آتش زده و خود نیلوفر به خودفروشی تن خواهد داد و وارد اتاقی می شود که صدای تشویق به گوش می رسد!!

در این بین حضور الهه حصاری که در مرکز فروش کلیه همراه نیلوفر بود هم در این خانه فساد جالب است اما وقتی ما هیچ تعریفی از آن دختر نداریم لزوم این حرکت را نمی فهمم.

موسی که حتی بچه اش را قبل از شروع مسابقه فروخته در این مسابقه بدجوری کتک می خورد و حالا پول زیادی به دست می آورد.
می توان حدس زد که مهدی ماهانی احتمالا پوکر را برده است و به پول خواهد رسید و نیلوفر هم همین طور اما هیچ کس از اتفاقی که برای بهرام افتاده با خبر نیست به جز پرش پلکی که در هنگام آتش زدن بهرام ما از نیلوفر می بینیم و گویا او متوجه چیزی شده است.

فیلم در اوج هیجان و اضطرابی که برای ما ساخته به پایان می رسد و نمی تواند نقطه پایان یا نتیجه گیری اخلاقی که گفته می شد دارد را به ما نشان دهد و راه حلی برای مخاطب نمی گذارد.

"انتهای خیابان هشتم" اثر تلخ و جذابی است که قصه پرکششی را تعریف می کند و تماشاگر را تا تیتراژ پایانی با خود همراه می کند و با تمهیدات مناسبی از جمله حضور شخصیت های فرعی مثل پریسا دوست نیلوفر با بازی بیتا بیگی، امیر با بازی محمدرضا غفاری و پدر نیلوفر که دلیل سکوت آزار دهنده اش را نمی فهمیم جذابیت سعی در افزایش جذابیت قصه داشته است ولی متاسفانه این کاراکتر های فرعی فیلم خوب تعریف نشده اند و ما فقط افرادی چون امیر ، بیات ، پدر نیلوفر ، زن هرزه ای که با موسی رابطه دارد ،پریسا و... را در فیلم می بینیم و چیزی را به ما منتقل نمی کنند.

حتی کاراکتر موسی با بازی حامد بهداد آدم عجیبی است و برخلاف بهرام و نیلوفر اضطراب و استرس خود را بیرون نمی ریزد اما از چهره اش غوغای درونش مشخص است، موسی شخصیت بسیار تنهایی است که در کنار یک اسب زندگی می کند و وقت خود را با مشت زنی می گذارند ولی انکار نمی کنم این فیلم باز هم برگ دیگری از هنر حامد بهداد است البته خودش نیز خیلی این نقش را دوست دارد .

ویژگی قابل دفاع "انتهای خیابان هشتم" منفعل نبودن آدم ها در اوج بحران فیلم و حس هم دلی آن ها نسبت به همدیگر است، یعنی عملی که بهرام در پمپ بنزین انجام می دهد قطعا فراتر از یک واکنش فردی عادی است و در واقع امینی با این حوادث بحران های فردی را به معضلات اجتماعی تبدیل می کند ، از این نکته هم نباید غافل شویم که صابر ابر باز هم از پس یک نقش اول مرد خیلی خوب برآمد و در انتهای خیابان هشتم به اوج پختگی می رسد و ترانه علیدوستی هم مثل همیشه خوب بازی کرده است
.
این فیلم از نظر ساختاری به هفت دقیقه تا پاییز شباهت دارد اما از نظر پرداخت فیلمنامه در رتبه پایین تری قرار می گیرد ولی ریتم فیلم تندتر و ملتهب تر است و البته موسیقی ملتهب علیرضا کهن دیری نیز بسیار روی فیلم نشسته است و کاملا دقیق و حساب شده است.

در نهایت انتظار زیادی را برای دیدن انتهای خیابان هشتم کشیدیم اما اکران نوروزی فیلم هم باعث شد در روز سوم فروردین که فیلم را دیدم واقعا مخاطبان با یک اعصاب ناراحت و بعضا با چشمانی خیس سالن را ترک کنند ، انتهای خیابان هشتم بی شک تلخ ترین فیلم سال است به نظرم با اتفاقاتی که در این فیلم دیدیم نسخه اصلی و سانسور نشده فیلم شاید برخی مشکلات را حل می کرد و می توانست از بهترین آثار سال نیز باشد اما پرداخت فیلمنامه و اجرا آنچنان که باید و شاید درست نیست و جزییات فیلم فقط ابهام را بیشتر کرده است.

فیلم علاوه بر برخی نکات مثبتش نکات منفی زیادی هم دارد ولی پیشرفت محسوسی در قیاس با "هفت دقیقه تا پاییز" برای کارگردان ندارد و در پایان ما انتهای این اضطراب و استرسی که کارگردان به وجود آورده را نمی بینیم.

این برای چندمین بار است که پس از دیدن این فیلم های توقیف شده و اصلاحیه خورده ، حاصل کار کمتر از انتظارم است و نمی دانم خودمان توقعمان را بالا بردیم یا واقعا ممیزی بدجوری به این فیلم ها ضربه می زند.

 

 

نویسنده: محسن آزاددل

منبع: سی نت

نظرات  (۴)

چه چیز جدیدی میخواستن نشون بدن جز اعصاب خوردی جز ناراحتی مخاطب وحس اینکه سر کار بودیم چی نصیبتون شد
شاید سواد من در حد درک و فهم این اثر نیست.
وگرنه جز یه ناامیدی یه دلشکستگی عمیق که ما هر روز اون‌رو در بطن جامعه تو صورت مردان شرمنده خانواده کودکان کار دختران بی جهاز مادران سرپرست خانوار ..،و هزار مورد دیگه که میبینیم چی نشون دادن
کاش پول و وقت صرف کارهای فاخر بشه کاش نتیجه فیلم مردم رو به هم نزدیک کنه یا لااقل بیدار کنه یا هشداری بده که آگاه بشیم
وگرنه یادآوری بدبختی که هر روز هر کسی به نحوی داره حسش میکنه بدون پایان بدون نتیجه گیری اخلاقی چه دست آوردی داشت
حیف پول که صرف این مضخرفات میشه
فیلم واقعا عالیه برای کسانی که تو اضطرار قرار گرفتن و معنی بی پولی رو میفهمن... هیچ کس رو نمیشه قضاوت کرد ...
بسیار فیلم چرندی بود. در انتهای فیلم چیزی که نصیبتان می شود فقط بدبینی, فاحشه خانه دیدن ایران و بی عصمتی زنان ایرانیست که به بهانه حراست از خانواده عصمت خود را گرو می گذارند!!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم